و اگر از جان خود سير شدهايد به همان راهى كه در پيش
گرفتهايد باز آييد و همان را تكرار كنيد.
تحاشى بسر از على و
دوره كردن سواران شام على را
از آن پس هر گاه بسر با
لشكرى كه على در ميانشان بود روبرو مىشد خود به گوشهاى مىگريخت و سواران شامى
على را دوره مىكردند.
[معاويه قريشيان شام
را بر مىانگيزد]
[نصر گفت: عمر بن سعد،
از اجلح بن عبد اللّه كندى، از ابى جحيفه ما را روايت كرد و گفت]:
آنگاه معاويه قريشيان
شام را گرد آورد و گفت: اى گروه قريشى، شگفتا كه در اين جنگ يك تن از شما قريشيان
را جز عمرو هنرى نيست كه (دست كم بتواند) فردا زبانش بدان دراز باشد[1]. شما را چه
شده و غيرت قرشى كجا رفته است؟
وليد بن عقبه (از اين
سخن) به خشم آمد و گفت: «چه هنرى مىخواهى؟ به خدا سوگند كه در ميان قريشيان عراق
به دست و زبان (و سخنورى و فرادستى) يك تن را همتاى خود نمىشناسيم.» معاويه گفت:
«ولى ديديد كه آنها به جان خود از على دفاع كردند.» وليد گفت: «نه، بلكه على از
آنها به جان خود دفاع كرد.» (معاويه سپس خطاب به جمع) گفت: «واى بر شما، آيا در
ميان شما كسى يافت نمىشود كه با همتاى خود (در آن سپاه) به هماوردى و جنگ تن به
تن پردازد و افتخار فزايد و به خود ببالد؟» مروان (به پاسخش) گفت: «در مورد
هماوردى (بايد بگويم) على به حسن و حسين و محمد، پسران خويش، و ابن عباس و
برادرانش رخصت هماوردى نمىدهد و خود نيز بىمدد آنان به گرمگاه معركه جنگ در
مىآيد، به اين ترتيب ما با كدام يك از آنان (كه همتاى خويش مىشناسيم) هماورد
شويم؟ اما در مورد كسب افتخار و به خود باليدن، ما به چه
[1] متن« ... فعّال به يطول- كارى نيكو، يا
شاهكار» و در شنهج[ فعال بها يطول]( فعال به كسر، جمع فعل است يعنى كارهايى.-
م.)