responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا    الجزء : 1  صفحة : 413

آمد و به او گفت: من آنچه نبايد بكنم كردم و به پيمانمان وفا نكردم و اكنون نيز پولى كه به دستم رسيد باقى نمانده و دوباره به تو نياز يافته‌ام، تو را بخدا سوگند كه مرا شرمنده و خوار نكنى، و من اين بار با تو پيمان استوارى مى‌بندم كه چيزى نصيب من نشود جز آنكه به طور يكسان از آن هر دومان باشد، و اينك پادشاه مرا خواسته و نمى‌دانم اين بار چه سؤالى دارد. آن مرد گفت: پادشاه دوباره خوابى ديده، مى‌خواهد از تو بپرسد خوابى كه ديده در چه زمانى خواهد بود، تو در پاسخ او بگو: زمان قوچ. جوانك نزد پادشاه آمد و بر او وارد شد پس پادشاه از او پرسيد: مى‌دانى براى چه سراغ تو فرستاده‌ام. گفت:

آرى، خوابى ديده‌اى و مى‌خواهى بپرسى در چه زمان خواهد بود. پادشاه گفت: راست گفتى، اكنون بگو چه زمانى است؟ گفت: زمان قوچ است. پادشاه دستور داد جايزه‌اى به او دادند. جوانك جايزه را گرفت و به خانه‌اش بازگشت و در كار خود به انديشه فرو رفت كه آيا اين بار به پيمان خود وفا كنم يا نه. گاهى تصميم مى‌گرفت و به وعده وفا كند و گاهى منصرف مى‌شد تا بالاخره با خود گفت: شايد بعد از اين ديگر من هيچ وقت نيازمند بدين مرد نشوم، و بر آن شد تا پيمان خود بشكند و به قولى كه داده بود وفا نكرد. اين جريان هم گذشت و باز پادشاه خوابى ديد و به نزد آن جوان فرستاد. جوانك از پيمان‌شكنى با آن مرد پشيمان شد و گفت: با اينكه دو بار پيمان شكسته‌ام اينك چه كنم و حال آنكه دانشى هم ندارم، و سرانجام تصميم گرفت نزد همان مرد دانشمند برود. پس نزد او آمد و او را بخداى تبارك و تعالى سوگند داد و از او خواست كه اگر به او بياموزد اين بار به پيمان خود وفا كند و پيمان را محكم كرده بدو گفت: مرا با اين حال وامگذار و من از اين پس پيمان نخواهم شكست و به وعده‌اى كه داده‌ام وفا مى‌كنم. آن مرد از او پيمان گرفت و بدو گفت:

او تو را خواسته تا از خوابى كه ديده از تو بپرسد كه اين زمان چه زمانى است؟ و چون اين پرسش از تو پرسيد، به او بگو: اين زمان، زمان ترازو و ميزان است. جوان به نزد پادشاه آمد. پادشاه گفت: براى چه تو را خواستم؟ او گفت: تو خوابى ديده‌اى و مى‌خواهى از من بپرسى كه در چه زمانى خواهد بود. پادشاه گفت: راست گفتى، بگو در چه زمانى خواهد بود؟ او گفت: زمان ترازو. پادشاه فرمان داد به او صله‌اى دادند و او آن را گرفت و نزد مرد

اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا    الجزء : 1  صفحة : 413
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست