اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 150
خالد گفت: اين دشمن خدا ياوه سراييده است و برادرزاده من يعنى
خالد بن وليد كه مادرش قشيريه بود از او شهسوارتر بود.
خالد گفت: واى بر تو اى
قتاده چه كسى بود كه گفت به ميعادم وفا دارم حمايت از حسب سازم. قتاده گفت: خداوند
امير را به كند، اين شعر در روز بدر نبود، اين شعر در روز احد سروده شد كه طلحة بن
ابى طلحه به ميدان آمد و مبارز طلبيد، ولى هيچ كس به سوى او نيامد و گفت: شما
مسلمانان مىپنداريد كه با شمشير خود، ما را به دوزخ مىفرستيد و ما مشركان با
تيغهاى خود شما را روانه بهشت مىكنيم، پس مردى از شما به ميدان، سوى من آيد و
مرا با تيغش به دوزخ فرستد و يا من او را با شمشير خود به بهشت فرستم، و على بن
ابى طالب در برابر او بيرون شد در حالى كه چنين مىسرود: منم پسر عبد المطلب كه
براى سيراب كردن حاجيان دو حوض داشت، و منم زاده هاشم كه در سال قحطى اطعام
مىكرد، به وعده خود وفا مىكنم و از حسب و خانواده خود به دفاع برمىخيزم. پس
خالد كه نفرين خدا بر او باد گفت: بجان خودم و به خدا سوگند كه ابو تراب دروغ گفته
است و او چنين نبوده است. قتاده گفت: اى امير به من اجازه بده برگردم. پس شيخ
برخاست و با دستش از ميان مردم راه باز مىكرد و مىگفت: بپروردگار كعبه سوگند كه
او زنديق است.
حديث آدم و درخت و
فرزندان او
[92] ابو حمزه از امام
باقر عليه السّلام نقل مىكند كه فرمود: همانا خداوند تبارك و تعالى به آدم سفارش
كرد كه به اين درخت نزديك نشود. پس چون هنگامى رسيد كه خدا مىدانست از آن خواهد
خورد او فراموش كرد و از آن خورد، و اين است كه فرموده پروردگار كه:
وَ لَقَدْ عَهِدْنا
إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً[1]. چون آدم از آن
درخت بخورد به زمين فرود آمد و هابيل با خواهرش براى او دو قلو زادند، و قابيل و
خواهرش هم براى
[1]« و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم، و[
لى آن را] فراموش كرد، و براى او عزمى[ استوار] نيافتيم»( سوره طه/ آيه 115).
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 150