اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 149
پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: او از من است و
من از او. جبرئيل گفت: و من از شما دو نفر هستم اى محمّد. امام صادق عليه السّلام
مىفرمايد: پس پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم به جبرئيل نگريست كه بر
اريكهاى از طلا ميان آسمان و زمين نشسته بود و مىگفت: شمشيرى نيست مگر ذو الفقار
و جوانمردى نيست مگر على.
گفتگوى خالد بن عبد
اللَّه امير مكّه با قتاده
[91] فضيل برجمى مىگويد
كه: من در مكّه بودم و خالد بن عبد اللَّه امير مكّه بود و در ميان مسجد الحرام
كنار زمزم نشسته بود و گفت: قتاده را نزد من بخوانيد [او يكى از محدّثان عامه و از
تابعان بصره بود]. فضيل مىگويد: مردى با سر و ريش سرخ آمد و من نزديك رفتم تا سخن
آنها را بشنوم. خالد گفت: اى قتاده! به من بگو آبرومندترين جنگى كه در ميان عرب رخ
داده است كدام است و پستترين آن كدام؟ قتاده گفت: خداوند وضع امير را به گرداند،
تو را از آبرومندترين جنگ ميان عرب و پستترين آن يكباره آگاه مىگردانم. خالد گفت
واى بر تو، يكباره؟! قتاده گفت: آرى خداوند وضع امير را به گرداند. خالد گفت: بگو.
قتاده گفت: جنگ بدر. خالد گفت: چگونه چنين است؟ قتاده گفت: جنگ بدر ارجمندترين جنگ
عرب بود كه خداوند با آن بر اسلام و مسلمانان منّت نهاد و با عزّتترين جنگ عرب
بود كه خداوند اسلام و مسلمانان را با آن عزّت بخشيد و نيز زبون آورترين جنگ عرب
بود، زيرا از آنجا كه مردان نامور قريش در آن به خاك و خون كشيده شدند عرب به
زبونى كشيده شد. خالد گفت: بخدا قسم دروغ گفتى، حقيقت اين است كه در ميان عرب آن
روز كسانى بودند كه از كشتههاى بدر ارجمندى بيشترى داشتند. واى بر تو اى قتاده،
پارهاى از اشعار ايشان را براى من بخوان. قتاده گفت: در آن روز ابو جهل به ميدان
آمد و نشانهاى بر خود آويخته بود تا او را بشناسند و عمامه سرخى بر سر داشت و
سپرى طلاكارى شده در دست و چنين رجز مىسرود:
ز من جنگ سركش چه خواهد كه من
چنو اشتر مستم و نيش زن
براى چنين روز مامم بزاد
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 149