اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 140
محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم اقرار كرديم و سپس ما را
به دوستى خاندان شما ويژه گردانيد. شما را دوستدار و پيرويم و از دشمنانتان
بيزاريم و از اين راه مىخواهيم خود را از آتش برهانيم.
او مىگويد: مرا رقّت
گرفت و گريستم. پس امام صادق عليه السّلام به من فرمود: از من بپرس كه بخدا از
چيزى نپرسى جز آنكه به تو خبر دهم. او مىگويد: عبد الملك بن اعين به حضرت عرض
كرد: من از او نشنيدم كه پيش از تو به كسى چنين پاسخ صريحى بدهد. او مىگويد:
عرض كردم به من از آن دو
مرد خبر ده. امام عليه السّلام فرمود: حقّى كه خداوند عزّ و جلّ براى ما مقرّر
داشت [خمس] به ستم از ما ربودند و ميراث فاطمه عليهما السّلام را از او دريغ
ورزيدند، سپس با دست خود به پشت سر خويش اشارت كرد و فرمود: قرآن خدا را پشت سرشان
انداختند.
حديث در گناه غاصبان
حق اهل بيت عليهم السّلام
[75] كميت بن زيد اسدى
مىگويد: خدمت امام باقر عليه السّلام رسيدم. ايشان فرمود: اى كميت! بخدا سوگند
اگر ما مالى مىداشتيم به تو مىداديم ولى از آن توست آنچه پيامبر اكرم در باره حسّان
بن ثابت فرمود: مادامى كه از ما دفاع مىكنى پيوسته روح القدس با توست. او
مىگويد: عرض كردم از آن دو مرد مرا بياگاهانيد. آن حضرت بالش را دولا كرده زير
سينه خود نهاد و سپس فرمود: اى كميت! بخدا سوگند به اندازه يك شاخ حجامت خونى
ريخته نشود و هيچ مالى به ناروا گرفته نشود و سنگى از سنگى نغلتد مگر اينكه همه به
گردن آنهاست.
گفتگوى امير المؤمنين
عليه السّلام با عمر
[76] ابو العباس مكّى
مىگويد: از امام باقر عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود: عمر در راه به على عليه
السّلام برخورد كرد و به او گفت: تويى كه اين آيه را مىخوانى: بِأَيِّكُمُ
الْمَفْتُونُ[1]