عاطفهى دشمنان خدا قرار داشت.[1] يك نظامىاى در يك كشورى كودتا
مىكند، بعد هم به حكم غلبه مىگويد: من آمدم اين رئيس را، اين رئيس جمهور را، اين
رژيم را محصور كردم؛ نابود كردم؛ به حكمى كه غالب شدم. بنابراين حكمرانى مىكنم؛
فرمانروايى مىكنم؛ كشورهاى دنيا هم قبول مىكنند؛ مىشناسند. نگاه نمىكنند ببينند
آيا او حق دارد يا نه[2] در
حكومتهاى بشرى، آنچه كه از به خود بستن و نشان دادن مظاهر اقتدار و سلطنت و سلطه
و زورگويى و براى خود خواستن و غير خود را نفى كردن هست، نقطهى مقابلش در حكومت
الهى است؛ مظهر آن هم اميرالمؤمنين (عليه الصّلاه والسّلام) است.[3]
سلطنت و ولايتعهدى همان است كه اسلام بر آن خط بطلان كشيده، و بساط آن را در صدر
اسلام در ايران و روم شرقى و مصر و يمن برانداختهاست. رسول اكرم (صلى الله عليه و
آله) در مكاتيب مباركش كه به امپراتور روم شرقى (هراكليوس) و شاهنشاه ايران نوشته،
آنها رادعوت كرده كه از طرز حكومت شاهنشاهى و امپراتورى دست بردارند؛ از اينكه
بندگان خدا را وادار به پرستش و اطاعت مطلقه خود كنند دست بردارند؛ و بگذارند مردم
خداى يگانه و بىشريك را، كه سلطان حقيقى است، بپرستند.[4]
2- 2. حكومت دموكراسى
... يكى از ملاكها هم همين است كه پنجاهويك درصد مردم، يك نفرى را
قبول داشته باشند. خب اين هم يك ملاكى است. البته در هيچ كشورى، 51 درصد مردم- كه
اكثريت باشد- غالباً تشكيل نمىدهند، كسانى را كه رأى مىدهند، چون رأىدهندهها
همه مردم كشور نيستند، عدهيى از مردم
[1] - سخنرانى رهبر معظم انقلاب در ديدار با اقشار
مختلف مردم و مسؤولان و كارگزاران نظام جمهورى اسلامى ايران، در سالروز ميلاد حضرت
على( عليه السلام) 10/ 11/ 1369
[2] - بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در ديدار اعضاى
مجلس خبرگان رهبرى 8/ 12/ 1374
[3] - بيانات رهبر معظم انقلاب بهمناسبت عيد سعيد غدير
16/ 1/ 1378