كه اينها بعد از ائمه هداه معصومين، حاكم بر
جامعه اسلامى هستند. پس ولى را خدا معين مىكند؛ خودش ولىّ است؛ پيغمبرش ولىّ است؛
امامها ولى هستند. امامهاى خاندان پيغمبر تعيين شدهاند كه دوازده نفرند و در
رتبه بعد، كسانى كه با يك معيارها و ملاكهاى خاصى تطبيق بكنند و جور بيايند، آنها
از براى حكومت و خلافت معين شدهاند. البته اين يك آيه بود كه براى شما ذكر كردم.
آياتى ديگر هم در قرآن هست كه بعضى از آنها را در اين گفتارها آورديم و بعضى از آن
را هم بايد خودتان در قرآن جستجو كنيد و پيدا كنيد؛ آيات فراوانى در اين باره
داريم.[1] حكومت خدا
آن وقتى تحقق پيدا مىكند كه يك انسان از طرف خداى متعال عملًا و در واقعيت جامعه
زمام قدرت مردم را به دست بگيرد. خوارج براى اينكه حكميت را و در حقيقت حاكميت
اميرالمومنين را رد بكنند مىگفتند «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه»؛[2] بله اميرالمومنين تصديق مىكند؛
مىگويد من هم قبول دارم كه «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّه»،[3] اما شما اين را نمىخواهيد بگوئيد؛
شما مىخواهيد بگوئيد كه: «لا إِمْرَهَ إِلَّا لِلَّه»؛[4] يعنى اميرِ مومنان و حاكم و زمامدار
مردم، خداست. خب حالا هر كسى خودش را به خدا نسبت خواهد داد، در جامعه، «حكومت
خدا» بايد در حكومت و امارت و ولايت يك انسانى مجسّم بشود.
پس خداى متعال اين حكومت را تفيذ مىكند به انسانهايى. اين انسانها
كه هستند؟ پيغمبران؛ در درجهى اول، حاكم الهى پيغمبرانند كه باز اين هم در قرآن
در آيات متعددى مورد توجه قرار گرفته: يك جا از قول مؤمنين خطاب به خداى متعال
مىفرمايد كه مؤمنين به خدا عرض كردند: «وَ اجْعَلْ لَنا
مِنْ لَدُنْكَ
[1] - سيد على خامنه اى( رهبر معظم انقلاب)، كتاب
ولايت، ص 90- 82