احكام را با هم منسجم مىكند، آنها را با هم
سازگار مىكند، آنها را در زندگى بشر خرد و قابل عمل مىكند، جا به جا از آنها
براى هدايت انسانها و رفاه زندگى آنها استفاده مىكند، آن دست قدرتمند ولى جامعهى
اسلامى است و حاكم اسلامى. لذا در روايت معروف امام هشتم (عليه الصلاه والسلام) مىفرمايد:
«الامامه زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزّ المومنين»؛ امامت و
رهبرى جامعه و حكومت اسلامى و ولايت اسلامى- كه همهى اين تعبيرات يك معنا دارد-
اين زمام دين است؛ چيزى است كه به دين- يعنى به مجموعهى احكام اسلامى- جهت
مىدهد؛ آنها را در جاى خود مصرف مىكند؛ در زندگى بشر نيازها را با آنها تطبيق
مىكند؛ مصالح جامعه را از ميان آنها جستجو مىكند و پيدا مىكند و طبق آن عمل
مىكند. «نظام مسلمين است» يعنى بدون امامت و ولايت و حكومت اسلامى، جامعهى
مسلمين داراى نظام نيست؛ آنچه كه نظم مىبخشد به اين جامعه، باز دست مقتدرِ ولايت
الهى است در جامعه. «وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا»؛[1] اصلًا صلاح دنيا، آن چيزى كه دنيا
را آباد مىكند، او حاكميت اسلامى است؛ كه اگر اين را ما از دين بگيريم، مطمئناً
از مجموعهى احكام دين، چيزى كه بتواند اين آثار را داشته باشد، باقى نخواهد ماند.
بله! افرادى با عمل فردى و شخصى خودشان، با تلاش فراوان و مجاهدتى كه بكنند، راه
تكامل را به صورت فردى طى خواهند كرد، اما دنيا، دنياى آبادِ مورد نظر اسلام
نخواهد شد. اين اهميت حكومت است كه از همهى احكام فرعيه بالاتر است و جزو اصول
اسلامى است و در رديف مهمترين اصول يا- همانطور كه عرض كردم- خود، مهمترين اصول
اسلامى است.[2]