مىيابد. بدون تشكيل حكومت و بدون دستگاه
اجرا و اداره، كه همه جريانات و فعاليتهاى افراد را از طريق اجراى احكام تحت نظام
عادلانه درآورد، هرج و مرج به وجود مىآيد، و فساد اجتماعى و اعتقادى و اخلاقى
پديد مىآيد. پس، براى اينكه هرج و مرج و عنان گسيختگى پيش نيايد و جامعه دچار
فساد نشود، چارهاى نيست جز تشكيل حكومت و انتظام بخشيدن به همه امورى كه در كشور
جريان مىيابد. بنا بر اين، به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره حيات رسول اكرم (صلى
الله عليه و آله) و زمان امير المؤمنين على بن ابى طالب (عليه السلام) لازم بوده، يعنى
حكومت و دستگاه اجرا و اداره، پس از ايشان و در زمان ما لازم است.
براى روشن شدن مطلب اين سؤال را مطرح مىكنم: از غيبت صغرا تا كنون
كه بيش از هزار سال مىگذرد و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند
كه حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدت مديد احكام اسلام بايد زمين بماند و اجرا
نشود، و هر كه هر كارى خواست بكند؟ هرج و مرج است؟ قوانينى كه پيغمبر اسلام در راه
بيان و تبليغ و نشر و اجراى آن 23 سال زحمت طاقتفرسا كشيد فقط براى مدت محدودى
بود؟ آيا خدا اجراى احكامش را محدود كرد به دويست سال؟ و پس از غيبت صغرا اسلام
ديگر همه چيزش را رها كرده است؟ اعتقاد به چنين مطالبى يا اظهار آنها بدتر از
اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.
هيچ كس نمىتواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود و ثغور و تماميت ارضى
وطن اسلامى دفاع كنيم؛ يا امروز ماليات و جزيه و خراج و خمس و زكات نبايد گرفته
شود؛ قانون كيفرى اسلام و ديات و قصاص بايد تعطيل شود. هر كه اظهار كند كه تشكيل
حكومت اسلامى ضرورت ندارد، منكر ضرورت