وجود مىآورد. عبوديت نظامهاى اجتماعى غلط،
عبوديت آداب و عادات غلط، عبوديت خرافات، عبوديت اشخاص و قدرتهاى استبدادى، عبوديت
هواهاى نفسانى- كه اين از همه رايجتر است- و عبوديت پول، زر و زور. اينها انواع
عبوديت است.
وقتى مىگوييم «لاالهالاالله، وحده
لاشريك له»، يعنى توحيد خالص. معنايش اين است كه همهى اين عبوديتها به كنار
رود كه اگر چنين شود، فلاح و رستگارى، حقيقتا حاصل خواهد شد. اينكه فرمود: «قُولُوا لَا إله إلّا اللَّه تٌفلِحُوا»،[1] اين فلاح يك فلاح حقيقى است. فقط
فلاح سياسى نيست، فقط فلاح اجتماعى نيست، فقط فلاح معنوى نيست، فقط فلاح روز قيامت
نيست؛ بلكه فلاح دنيا و آخرت است. اين يك نكته در باب مايزههاى اسلام و نكات
برجستهى دعوت اسلامى كه به يك تعبير ديگر هم مىشود بيانش كرد و آن عبارت است از
اسلام، تسليم، «اسلام وجهالله» و تسليم خدا بودن. اين هم يك جانب ديگر و يك بعد
ديگر همان توحيد است. اين مثلا يكى از آن مميزههاى دعوت اسلامى است. هرجا اين
باشد، اسلام است. هر جا نقطهى مقابل اين باشد، جاهليت است. هر جا بين اين دو قرار
داشته باشد، بين اسلام و جاهليت است؛ اسلام خالص نيست، اسلام كامل نيست، اسلام
نيمهكاره ممكن است باشد.
... اگر قرار باشد كه به اسم اكتفا كنيم، اين ديگر اسلام نيست. بايد
توحيد به معناى حقيقى كلمه و تسليم در مقابل پروردگار رواج پيدا كند. بايد نظام
اجتماعى، نظامى عادلانه و نظام اخلاقى جامعه، نظامى انسانى و عاطفى و مبتنى بر
فضائل باشد. در مقابل هر چه غير خدا، تسليم و عبوديت نباشد، تبعيت نباشد،
نفوذپذيرى نباشد ... بايد مبارزه با بتها، از جمله بت نفس، رايج باشد. نمىگوييم
كه انسانها يكسره تبديل به فرشته شوند، اما يكسره تبديل به
[1] - بگوييد« لا اله الا الله» تا رستگار شويد.( بحار
الانوار، ج 18، ص 202)