اسحاق بن يعقوب نامهاى براى حضرت ولى عصر (عج) مىنويسد، و از
مشكلاتى كه برايش رخ داده سؤال مىكند. و محمد بن عثمان عمرى، نماينده آن حضرت،
نامه را مىرساند. جواب نامه به خط مبارك صادر مىشود كه «... در حوادث و پيشامدها
به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا آنان حجت من بر شمايند، و من حجت خدايم ...»
منظور از «حوادث واقعه» كه در اين روايت آمده مسائل و احكام شرعيه نيست. نويسنده
نمىخواهد بپرسد درباره مسائل تازهاى كه براى ما رخ مىدهد چه كنيم. چون اين
موضوع جزء واضحات مذهب شيعه بودهاست و روايات متواتره دارد كه در مسائل بايد به
فقها رجوع كنند در زمان ائمه (عليهم السلام) هم به فقها رجوع مىكردند و از آنان
مىپرسيدند. كسى كه در زمان حضرت صاحب (سلام اللَّه عليه) باشد و با نواب اربعه
روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند، به اين موضوع توجه
دارد كه در فراگرفتن مسائل به چه اشخاص بايد رجوع كرد. منظور از «حوادث واقعه»
پيشامدهاى اجتماعى و گرفتاريهايى بوده كه براى مردم و مسلمين روى مىدادهاست. و
به طور كلى و سربسته سؤال كرده اكنون كه دست ما به شما نمىرسد، در پيشامدهاى
اجتماعى بايد چه كنيم، وظيفه چيست؟ يا حوادثى را ذكر كرده، و پرسيده در اين حوادث
به چه كسى رجوع كنيم؟ آنچه به نظر مىآيد اين است كه به طور كلى سؤال كرده، و حضرت
طبق سؤال او جواب فرمودهاند كه در حوادث و مشكلات به روات احاديث ما، يعنى فقها،
مراجعه كنيد. آنها حجت من بر شما مىباشند، و من حجت خدا بر شمايم.