اسم الکتاب : ميعاد نور المؤلف : شريعت، محسن الجزء : 1 صفحة : 222
كارد در پاسخ به ابراهيم به صدا در آمد: «الخليل يأمُرنى والجليل يَنْهانى»؛
اىابراهيم! تو مىگويى ببُر، اما خداى جليل فرمان مىدهد نبُر.
در همان لحظه ابراهيم صداى ديگرى شنيد كه مىگفت: ابراهيم قربانى تو
قبول شد. طناب از دست و پاى فرزند باز كن. خداوند به جاى اسماعيل قربانى ديگرى
فرستاده است. ابراهيم به اطراف نگريست و گوسفند سياه و سفيدى را ديد كه آماده قربانىشدن
ايستاده است و به قول قرآن: «و فديناهُ بذبح عظيم»[1]
امام رضا (ع) در خصوص اين آيه شريفه فرمود: «زمانى كه خداوند متعال
به ابراهيم امر كرد به جاى ذبح فرزندش، گوسفندى را ذبح كند؛ ابراهيم از خداوند
خواست كه فرزندش را ذبح كند و جايگزينى براى او قرار داده نشود تا دل او مانند قلب
پدرى شود كه عزيزترين فرزندش را با دست خود قربانى مىكند و از اين راه بالاترين
درجات اهل ثواب بر مصائب نصيب او گردد. پس خداوند به او وحى كرد كه: اى ابراهيم!
چه كسى در نزد تو دوستداشتىتر است؟ ابراهيمگفت: يارب! هيچكس دوستداشتنىتر از
محمد (ص) در نزد من نيست. پس خداوند فرمود: آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟
گفت او را نسبت به خودم بيشتر دوست دارم. خدا فرمود: پسر او را بيشتر دوست دارى يا
خودت را؟ ابراهيم پاسخ داد: او را بيشتر دوست دارم. فرمود: آيا فرزند او را بيشتر
دوست دارى يا فرزند خودت را؟ گفت: فرزند او را. پس خدا فرمود: آيا كشتن فرزند او
به دست دشمنان ظالم بيشتر تو را ناراحت مىكند يا ذبح فرزندت