responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ميعاد نور المؤلف : شريعت، محسن    الجزء : 1  صفحة : 221

دو راه افتادند و چون به دامنه كوه منا رسيدند، اسماعيل به پدر گفت: پدر جان دست‌وپاى مرا محكم ببند؛ زيرا خوف آن دارم كه هنگام جان‌دادن، خون من به دامان تو بپاشد و دامان خون‌آلود تو مادر را پريشان‌كرده و سر به نافرمانى گذارد.

حضرت ابراهيم دست و پاى فرزند را بست و او را بر زمين خوابانيد. آن‌گاه كارد از نيام كشيد و بر گلوى لطيف و نازك فرزند گذاشت. اما هر چه كشيد كارد نبريد! كارد را تيزتر كرد، اما باز هم بر گلوى اسماعيل كارساز نبود. ابراهيم عصبانى شد و كارد را به طرف تخته سنگى پرتاب كرد كه ناگاه سنگ سخت به دو نيم شد. ابراهيم حيرت‌زده پرسيد: اى كارد تو گلوى نازك اسماعيل را نمى‌برى، اما سنگ به اين سختى را از ميان به دو نيم مى‌كنى؟

نمايش تصوير

اسم الکتاب : ميعاد نور المؤلف : شريعت، محسن    الجزء : 1  صفحة : 221
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست