responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى    الجزء : 1  صفحة : 51

سر نياز نگيرم ز آستان تو اى شه‌

كه از جناب تو باشد هزارگونه اميدم‌

مرا بس است جوانى و عيش باده و مستى‌

كه من چه طاق هلالت ز بار عشق خميدم‌

سرشك ديده من بين مران ز درگه‌[1] خويشت‌

كه من ز باغ وصالت گلى هنوز نچيدم‌

به خاك پاى تو جان باشد آرزوى نثارش‌

بزن ز غمزه دلدوز و مى‌نما تو شهيدم‌

شود ز باده وصلت مرا كنى مخمور

كه ميهمانم [و] زان ساغر غمت نچشيدم‌

غرض آنكه سر از آستانه برداشته، برخاستم، دل را با خود نيافتم.

سرآسيمه به هر طرف نظر افكندم او را به درب رواق دويّم ديدم. فرياد كشيدم، استغاثه نمودم كه اى رفيق شفيق تاكنون به خاطر تو چه زحمتها كه نديدم و چه مشقّتها كه نكشيدم؛ اگر تو را هواى كوى خوبان نبودى، من آواره بيابان نگشتمى. سوداى بتانت مرا پريشان و ميل گلستانت مرا بى‌خانمان نمود. حال كه وقت مصاحبت و زمان مرافقت است از من مفارقت مى‌نمايى و در چنين جايى تنهايم مى‌گذارى؟

دل را ديدم توقّفى كرد، تبسّمى نمود و تعجّبى كرد. گفت: «اى ديوانه بيچاره، حال مجال بهانه نيست، معلوم است كه درنگت از دورنگى است و توقفت از بى‌وقوفى است.

عاشقان شيدا در زمان وصال خود را نشناسند و فروعات ادب و شكايت را كنارى گذارند. تا نفس باقى است خود را به ساقى رسان! تا جانى در تن است خود را به حرم كعبه مقصود كشان! اين تدليس و چاپلوسى را كنارى نه زيرا كه اينجا تن ضعيف و دل خسته مى‌خرند.»

پس با كمال بندگى از طريق انفعال و شرمندگى وارد شدم. در همان رواق، پنجره نقره،


[1] - اصل: درگاه.

اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى    الجزء : 1  صفحة : 51
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست