اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى الجزء : 1 صفحة : 50
بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً[1]
دانستم كه اين خلع نعال به مناسب حال از براى من موعظه و نصيحت است. نعل علايق از
خود كندم و ذرّات دقايق را ملاحظه نمودم.
سر را به جاى پا گذارده به ايوان مطهّر كه آيت اللّه اكبر بود، وارد
شدم و به در رواق دار السّعادة كه در طرف بالاى سر مبارك بود، صورت به آستانه
نهادم. دل بطپيد و عقدهام تركيد. گريه مجال نداد و سيل سرشكم از من جلو اوفتاد.
دل در راز و نياز و طبعم با وى همآواز شد. شنيدم به صوت حزين اين اشعار مىسرود: