به نظر استاد مطهرى، انقلاب عبارت است از طغيان و عصيان مردم يك
ناحيه يا يك سرزمين ضد نظم حاكم براى ايجاد نظمى مطلوب. بهبيانىديگر، انقلاب از
مقوله عصيان و طغيان است ضد وضع حاكم بهمنظور استقرار وضعى ديگر. بهاينترتيب،
ريشه هر انقلاب دو چيز است: نارضايتى و خشم از وضع موجود؛ و آرمان يك وضع مطلوب.
ايشان هر انقلابى را معلول يك سلسله نارضايتىها و ناراحتىها
مىداند؛ يعنى وقتى مردم از وضع حاكم ناراضى و خشمگين باشند و وضع مطلوبى را آرزو
كنند، زمينه انقلاب بهوجود مىآيد؛ اما نارضايتى تنها، كافى نيست. ممكن است مردم
مدتى از وضع موجود ناراضى بوده، وضع ديگر را هم آرزو كنند، ولى انقلاب نكنند، چرا؟
براى اينكه آن ملت داراى روحيهرضا و تمكين بوده، روحيه ظلمپذيرى در ميان اعضايش
رواج دارد. چنين مردمى ناراضى، و درعينحال تسليم ظلماند. اگر ملتى ناراضى بوده،
روحيه پرخاشگرى، طرد و انكارداشت، انقلاب مىكند. اينجا است كه نقش مكتبها روشن
مىشود. اسلام با توصيه بهجهاد، امر به معروف و نهى از منكر، حس پرخاشگرى،
مبارزه، طرد و نفى وضع نامطلوب را برمىانگيزد.
2. ماهيت انقلاب
ايشان، برخلاف نظر برخى از مكاتب كه اقتصاد را ريشه همه انقلابها
مىدانند، معتقد است، ماهيت همه انقلابها مادى نيست؛ و هرچند ممكن است ريشه
پارهاى از انقلابها دوقطبى شدن جامعه از نظر اقتصادى باشد، بسيارى از انقلابها،
ماهيتى سياسى يا اعتقادى و ايدئولوژيك داشتهاند. ماهيت اعتقادى؛ يعنى، وقتى مردم
مؤمن و معتقد به يك مكتب، آن مكتب را در معرض آسيب مىبينند، براى برقرارى مكتب،
دست به قيام مىزنند كه اين انقلاب به سير يا گرسنه بودن آنان ربطى ندارد.
[1]. بحث سه مفهوم كليدى در موضوع پديده انقلاب
بهصورت تلخيص از منبع ذيل نقل شده است: مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص 43- 23.
اسم الکتاب : زمينه ها، عوامل و بازتاب جهانى انقلاب اسلامى، رهيافت فرهنگى المؤلف : ملكوتيان، مصطفى الجزء : 1 صفحة : 42