اسم الکتاب : زمينه ها، عوامل و بازتاب جهانى انقلاب اسلامى، رهيافت فرهنگى المؤلف : ملكوتيان، مصطفى الجزء : 1 صفحة : 33
نظريههاى انقلاب كه به گفته جك گلدستون بر مبناى نظريههايى
است كه ويژگى آنها جبر ساختارى و عدم ايفاى نقش جدى رهبرى و ايدئولوژى است، قرار
داشتيم[1] و ازسوىديگر، از نظر زمانى،
دوران انقلابهاى دنيوى بود؛ يعنى انقلابهايى كه به گفته هانا آرنت در كتاب
انقلاب، يكى از ويژگىهاى بارز آنها دنيوىبودن است.[2]
ايدئولوژى اين انقلابها يا ماركسيسم بود يا ناسيوناليسم ليبرال غربگرا. اما
انقلابىهاى ايرانى به اين ايدئولوژىها اعتنا نمىكردند. در ايران پيش از انقلاب،
تصورِ بهحق و غالب اين بود كه هم ماركسيسم و هم ليبراليسم به استثمار و بردگى
انسان مىانجامند.
افزونبرآن، تاريخ معاصر كشور، آزمايشگاه خوبى براى شكست سه
ايدئولوژى تجددطلبى، ليبراليسم (ملىگرايى) و ماركسيسم بود؛ چراكه تجددطلبى در
مشروطه به صحنه آمد و با بهقدرت رسيدن رضاخان به پايان رسيد. البته اين شكست،
درسى فراموشنشدنى به مردم ايران نيز داد و آن اينكه نيروهاى مذهبى نبايد با
اعتماد به نيروهاى ناشناس كه بسيارى از آنها فراماسون و عناصر وابسته به بيگانه
بودند، صحنه را براى آنها خالى مىكردند. ناسيوناليسم ليبرال نيز با كودتاى مرداد
1332 به پايان خود رسيد. ماركسيستهاى ايرانى نيز، ازيكطرف، بهدليل ناسازگارى
عقايدشان با عقايد مذهبى مردم، و ازطرفديگر، وابستگى بيشتر گروههاى ماركسيست به
قدرتهاى بيگانه، ازجمله وابستگى حزب توده به اتحاد شوروى، موفقيتى كسب نكردند.[3]
با توجه به اينكه وقوع پديده انقلاب در جهان سوم در آن زمان در
انحصار گروههاى خاصى مانند ماركسيستها يا ناسيوناليستها بود، در ايران «سازمان
اطلاعات و امنيت
[1]. مانند نظريه تدا اسكاچپول در كتاب دولتها و
انقلابهاى اجتماعى، در اين كتاب اسكاچپول به اين جمله عاريتى معتقد است،«
انقلابها ساخته نمىشوند، بلكه مىآيند».