الموارد مىگويد: «الولىّ كغنىّ: المطر يسقط
بعد المطر».
(1) و به همين مناسبت اين كلمه در موارد قرب معنوى نيز به كار رفته
است، و نيز در «دوستى»، «يارى»، «تصدّى امر ديگران» و معانى ديگر نيز استعمال شده
است، تا آنجا كه گفته شده است براى «مولى» 27 معنا وجود دارد.[1]
اما بديهى است كه اين لفظ براى 27 معناى جداگانه وضع نشده است، بلكه يك معناى اصلى
بيشتر ندارد و در ساير موارد به عنايت همان معناى اصلى استعمال مىشود و از روى
قراين لفظى و حالى بايد تشخيص داده شود.
هر چند لغويين واژه «ولايت»، مشتقات، معناى اصلى و ديگر معانى آن را
ذكر مىكنند، امّا با دقّت در عباراتشان در مىيابيم كه چنانچه مبدأ اشتقاق «ولى»
باشد «و ل ى» به فتح «واو» و سكون «لام» به معناى قرب و نزديكى است و پيدايش دوم
بعد از اوّل.
و چنانچه «ولاية» باشد «و ل ا ى ة» به فتح يا كسر «واو» و فتح «لام»
و «تاء» در آخر كلمه به معناى «سلطه» است. در اقرب الموارد آمده است:
ولى الشّيء و عليه ولاية و ولاية: به كسر واو و فتح آن- ملك أمره و
قام به أو «الولاية» بالفتح المصدر و بالكسر الخطّة و الإمارة و السّلطان و- فلانا
و- عليه:
نصره و فلانا ولاية: أحبّه و- البلد: تسلّط عليه.
ب- ولايت در منابع اسلامى
(2) بحث و بررسى در واژه «ولايت» از آن جهت صورت مىگيرد كه اين لفظ
در منابع اسلامى (قرآن، حديث و تاريخ) به نحو چشمگيرى وجود دارد، به گونهاى كه
گفته شده اين لفظ در قرآن كريم به صورت «اسم» در 124 مورد و در قالب «فعل» در 112
مورد به كار رفته است.[2] و در حديث
و تاريخ، كلمه «والى، والى بلد، ولى امر، اولياى امور» و امثال آن بسيار به كار
رفته است كه هر فرد مسلمانى بايد تا حدّى به مفهوم اين كلمه آشنا شود.