و نيز مىفرمايد:
فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ ....[1] سلام بىحد و تحيات وافر بر اهل بيت
عصمت و طهارت و رهبران مقرّب الهى كه مفتخر به حق حاكميت و ولايت مطلقه از مقام
قدس ربوبى گشته تا با اجراى حدود و سنن الهى، جوامع مختلف بشرى را از نابودى و
سقوط نجات داده و براى حيات ابدى و سعادت سرمدى، آماده و مهيا گردانند.
*** (1) روشن است كه در تمام ادوار گذشته، حكومتهاى گوناگون با
شكلهاى متفاوت در اين جهان به وجود آمده كه با توجه به هدف اصلى آنها، به دو گروه
تقسيم مىشوند:
1- حكومتهاى برانگيخته از هواها و اميال و قدرتطلبيهاى فردى و گروهى
و طبقاتى كه عموما آنها را حكومتهايى غير الهى و دنيايى مىتوان ناميد كه غالبا
هدفى جز كسب منافع شخصى و حكومت بر محرومان و مستضعفان نداشتهاند و با كوبيدن و
درهم شكستن شخصيتهاى مخالف، ميدان جولان شهوات و اميال نفسانى خود را وسيعتر
ساخته تا بتوانند در دوران حيات، بدون مزاحمت ديگران، سير انحطاطى و آلوده به فساد
خود را ادامه دهند.
ترديدى نيست كه اين قبيل حكومتها هيچگاه نمىتوانند جامعه انسانى را
به كمال مطلوب خود رسانده و در تهذيب اخلاق و نشر اصول و حقايق انسانيت، قدمى مثبت
بردارند.
2- حكومتهاى منبعث از فرمان و احكام الهى كه پيامبران سازمان دهنده
آن بودند.
از اين دو دسته، بر حكومتهاى نوع اول (غير الهى) بايد خط بطلان كشيد؛
زيرا چنين حكومتهايى با توجّه به اسناد محقّق تاريخى، اساس و شالوده وجوديشان بر
مبادى مادى و اميال نفسانى و فردى و گروهى استوار بوده و هدفى جز خودپرستى
نداشتهاند و طبعا نمىتوانستهاند فطرت حقيقتجوى انسانى را قانع ساخته و راه
سعادت واقعى را براى انسان روشن سازند. از علل واقعى و درونى چنين نقصى در
حكومتهاى غير الهى مىتوان
[1] -( انعام/ 125):« پس هر كه را خدا هدايت او خواهد،
قلبش را به نور اسلام روشن و منشرح گرداند».