وسايل مختلف در صندوق رأى و در انتخابات نوع
حكومت و يا شخص حاكم، دست به اعمال غير مطلوبى بزنند كه مسير ملّتى را بر خلاف
آراى عمومى و عقايد مذهبى عوض كنند (1) و لذا قيد «دموكراسى» در «جمهورى اسلامى»
به معناى وارد كردن يك مفهوم كشدار و خطرناك در جمهورى اسلامى است و هرگز نبايد
مورد قبول واقع شود؛ زيرا همچون مار خوش خطّ و خالى است كه به ظاهر فريبنده و زيبا
و در باطن زهرى كشنده دارد؛ چون بسيار ديده شده كه به نام آزادى، ملّتى را به خاك
و خون كشيدهاند و در عين حال زير پرچم و تحت عنوان «دموكراسى» خود را پنهان
نمودند، آيا بهتر نيست كه «لغتى» را در نوع حكومت ايران به كار بريم كه همه ملّت
بفهمند و بدانند به چه چيزى رأى مىدهند و طالب مجهول مطلق نباشند و تقاضاى ما از
به اصطلاح روشنفكران اين است كه مردم مسلمان ايران و ملّت مبارز و انقلابى اين وطن
عزيز را گرفتار الفاظ كشدار و لاستيكى نكنند و بگذارند تا ملّت بر مبناى مفاهيم
عاليه اسلامى همان طور كه انقلاب را شروع كرد به همان طريق به آخر برساند.
انقلاب، اسلامى است، نه شرقى است، نه غربى و بايد در محدوده اسلام كه
در عين حال داراى دموكراسى معقول است، پياده شود.
2- جمهورى
(2) «جمهورى» لفظ عربى است و به معناى «كثرت»[1]
است و به اين سبب به حكومتهايى كه بر مبناى اكثريّت پايهگذارى شده حكومت جمهورى
مىگويند، يعنى منسوب به اكثريّت و اين نوع حكومت گرچه همان حكومت دموكراسى است
ولى با اين فرق[2] كه
جمهوريّت داراى معناى كلّى و وسيعى است ممكن است شكلهاى مختلف به
[1] - قيل للخلق العظيم جمهور لكثرتهم و الجمع جماهير(
مصباح المنير).
[2] - به اصطلاح منطقى نسبت بين دو مفهوم« دموكراسى و
جمهورى» عموم من وجه است؛ زيرا دموكراسى، بر حكومتهاى سلطنتى مانند حكومت انگليس
نيز اطلاق مىشود كه بر اساس آزادى است، ولى در عين حال جمهورى نيست؛ چون داراى
رئيس انتخابى در مدّت معيّن نيست و از طريق سلطنتى اداره مىشود و جمهورى گاه از
دموكراسى غربى جداست مانند جمهورى اسلامى كه بر مبناى اصول و اعتقادات صحيح و
ايمنىبخش مذهبى تشكيل مىگردد و با بىبندوبارى و آزادى به معناى هرج و مرج
اخلاقى و يا بىعدالتىهاى ديگر اجتماعى و يا فردى مخالف است. از جمله فزونى
بىحدّ و حصر ثروت كه بر اصول غلط سرمايهدارى غربى پايهگذارى شده است كه از جمله
آن« رباخوارى» است.