كه يك عمل ارادى است، داراى قواعد
تغييرناپذيرى مىباشد، (1) مگر در حالت استثنايى كه به صورت معجزه و خرق عالم
طبيعت و يا فرمان خاص، پديدهاى به وجود آيد كه آن خود نيز داراى قواعد خاصّ به
خود و استثنايى است.
حال اگر بگوييم كه پروردگار عالم بدون اين قواعد، قادر است بر اين
جهان منظم فرمانروايى كند صحيح نيست؛ زيرا خلقت و جهان بدون قاعده پايدار نخواهد
ماند، و فرمانروايى مطلق و بدون قاعده شايسته و در خور مقام الوهيت كه مىخواهد
موجودات تحت نظم به وجود آيند، نيست. خداى عزيز در آيات بسيارى از قرآن به نظم
عالم طبيعت اشاره فرموده از جمله:
- ... وَ خَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً.[1] «همه چيز
را (خدا) آفريده است و اندازه معيّنى به آن عطا فرموده».
- سُبْحانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ
الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُونَ.[2] «منزّه است خدايى كه جفتها را در
همه چيز آفريده، از آنچه را كه زمين مىروياند و از خود انسانها و آنچه را كه نمىدانند».
(2) درباره خلقت منظّم انسان مىفرمايد:
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طِينٍ*
ثُمَّ جَعَلْناهُ نُطْفَةً فِي قَرارٍ مَكِينٍ* ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ
عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا
الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ
الْخالِقِينَ.[3] خداى
تعالى اين قانون طبيعت را در موجودات اين جهان قرار داده تا راه خود را به سوى
كمال لايق با نظم خاص بپيمايند و من باب مثل شاخه گل به حدّ كمال لايق به خود
[3] - مؤمنون/( 12- 14):« و همانا ما آدمى را از گل
خالص آفريديم، پس آنگاه او را نطفه گردانيده و در جاى استوار( صلب و رحم) قرار
داديم، آنگاه نطفه را علقه( خون بسته) و علقه را گوشت پاره و باز آن گوشت را
استخوان و سپس بر استخوانها گوشت پوشانيديم پس از آن خلقتى ديگر( در آن روح) ايجاد
نموديم، آفرين بر قدرت كامل بهترين آفريننده».