تعيين، قطعى است؛ زيرا حجّت بودن طرف تعيين
قطعى است و امّا طرف ديگر احتمالى است و شك در حجّيت مساوى با قطع به عدم حجيّت
مىباشد.
(1) خلاصه آنكه: حفظ نظم داراى دو جنبه است، ملّت و حاكم، امّا از
لحاظ ملّت به صورت وجوب اطاعت و عمل به وظيفه و امّا از لحاظ حاكم وجوب تصدّى امر
و قبول مسئوليّت و آن در جايى مؤثر و مفيد فايده است كه دستور او درباره ديگران
شرعى باشد و حجّيت قول غير فقيه نسبت به ملّت مشكوك است و اصل عدم حجيّت آن است،
ولى حجّيت قول فقيه در هر صورت قطعى است و منشأ احتمال تعيّن فقيه (احتمال تعيّن
در حجيّت قول فقيه كه بازگشت آن به ولايت زعامت است) وجود امتيازات بسيارى است در
او، از جمله ثبوت ساير ولايتها- از قبيل ولايت فتوا، قضا، اجراى حدود و غيره- و از
جمله صفات ممتازى است كه در روايات گذشته آمده است مانند- امنا، خلفا، مرجع در
حوادث و غير آن.
بنابراين، تقدم فقيه بر ديگران قطعى است و ولايت زعامت به اين ترتيب
براى او ثابت خواهد بود.
مقايسه ولايت فقيه با تقليد اعلم
(2) فقها درباره وجوب تقليد اعلم استدلال به اصل دوران در حجّيت
مىكنند[1] كه نتيجه
آن روى حساب احتمالات عقلى، وجوب تقليد اعلم است، به اين بيان كه مىگويند: فتواى
مجتهد اعلم معلوم الحجيّه است؛ زيرا فتواى او يا يكى از دو حجّت تخييرى (اعلم و
غير اعلم) مىباشد و يا آنكه تعيّن در حجّيت دارد و در هر دو صورت حجّت بودن آن
قطعى است، ولى فتواى غير اعلم مشكوك الحجيّه است و شك در حجّيت مساوى با قطع به
عدم حجّيت فعلى آن مىباشد، بنابراين، تقليد اعلم تعيّن پيدا مىكند و ما همين
دليل عقلى را درباره ولايت فقيه در امور اجتماعى نيز جارى مىدانيم؛ زيرا بر اساس
احتمالات عقلى، فقيه يا يكى از افرادى است كه مردم مىتوانند او را به
[1] - كفاية الاصول 2/ 438. مستمسك 1/ 28. فقه الشيعة
1/ 82/ قسم اوّل.