خود او نتواند وارد ميدان جنگ شود و يا يك
قاضى عادل را از اعمالش بشناسد، هر چند خود نتواند قضاوت نمايد و يا يك مدير و
مدبّر و سياستمدار را بشناسد هر چند خود، سياستمدار نباشد؛[1]
همچنانكه يك طبيب خوب را مىتوان شناخت هر چند خود شخص نتواند طبابت نمايد ولى اين
معنا در انتخاب و تصويب قانون براى عموم افراد، ممكن نيست.
اصول دموكراسى (مردم سالارى)
(1) اصول دموكراسى را سه چيز گفتهاند: «آزادى، برابرى و برادرى». و
بدين گونه آن را شرح و توضيح مىدهند: حكومت دموكراسى، حكومتى است ملّى بر اساس
خواست و اراده همه انسانهاى آزاد و انقراض نفوذهاى اجتماعى و اقتصادى ناشى از
امتيازات طبقاتى و برابرى انسانها در قوانين كشورى و توزيع عادلانه قدرت و
سرمايههاى عمومى و بالأخره دخالت اراده مردم در تركيب پارلمانى كه نتيجه آن دخالت
اراده ملّت در وضع قوانين و نظم اقتصادى، و روشهاى سياسى و نظامى است.
اثر بارز آن شكوفايى شخصيّتها و رهايى از تنگناهاى اقتصادى و شيوع
رفاه اجتماعى، آزادى و بارورى فعال قابليتها و سجاياى مثبت آدمى است.
البته مطالب فوق الذكر بسيار جالب و دلپذير است، ولى تاكنون متأسفانه
در عالم الفاظ و مفاهيم ذهنى باقى مانده و هنوز در هيچ كشورى از كشورهاى داراى
دموكراسى عينيّت خارجى پيدا نكرده است، جز اينكه با اين الفاظ مردم را سرگرم نموده
و فريب دادهاند، و در همه جا غالبا نابرابريها و سلب آزاديها به اشكال مختلف ديده
مىشود.