(1) مجتهد از «اجتهاد» مشتق است كه معناى لغوى آن عبارت است از «كوشش
و جديّت در هر كارى». و در اصطلاح فقهى عبارت است از «كوشش براى به دست آوردن
احكام شرعى از طريق ادلّه اجتهادى: كتاب، سنّت، اجماع و عقل» اعمّ از آنكه نتيجه
اجتهاد، علم و يقين به حكم شرعى باشد و يا گمان (ظن) معتبر و لذا در تعريف اجتهاد
گفتهاند:
«هو استفراغ الوسع لتحصيل الظن بالحكم الشرعى».
(2) اثر اجتهاد: «اثر اجتهاد» عبارت است از حجيّت آن نسبت به خود
مجتهد؛ يعنى مجتهد مىتواند با اتكاى به رأى خود عمل نمايد و تقليد از ديگرى براى
او جايز نيست؛ زيرا خود توانسته است حكم شرعى را استنباط كند و امّا تقليد ديگران
از او بستگى به شرايطى دارد كه در كتب فقهيه[1]
تعيين شده، از جمله عدالت و اعلميت، بنابراين، حجيت اجتهاد همچون خود آن، يك امر
نسبى است.
فقيه:
(3) عنوان فقيه از «فقاهت» اشتقاق يافته و فقاهت به معناى «دانستن
متكى بر استدلال» است. و از اين جهت با «عالم» فرق مىكند؛ زيرا عالم- از نظر لغت-
به معناى داناى به حكم است، اعمّ از آنكه از روى تقليد باشد يا استدلال.
به هر حال، فقاهت- در اصطلاح- عبارت است از «علم به احكام شرعيه
فرعيّه بر مبناى ادلّه تفصيلى» و لذا در تعريف آن گفتهاند:
«هو العلم بالاحكام الشّرعيّة الفرعيّة عن ادلّتها التّفصيليّة».[2]
[1] - از جمله كتاب العروة الوثقى كه در آن يازده شرط
بيان كرده است: بلوغ، عقل، ايمان، عدالت، مرد بودن، آزاد بودن، مجتهد مطلق بودن و
حيات و اعلميّت، حلالزاده بودن و عدم اقبال به دنيا.