حديث[1]
اقامه شده است، بلكه سيره و روش مستمر همه مردم جهان بر اين بوده و
[1] -احاديثى كه درباره ارزش فتواى فقيه وارد شده بر
چند قسم است:
الف- احاديثى كه در آن به مردم
امر شده است كه در مسائل دينى، به علماى موثق مراجعه كنند؛ مانند:
صحيح احمد بن اسحاق از ابى الحسن
عليه السّلام قال:« سألته و قلت من اعامل؟ و عمّن آخذ؟ و قول من اقبل؟ فقال:
العمرى ثقتى، فما أدّى اليك عنّى فعنّى يؤدّى ...».
« از امام هادى عليه السّلام
پرسيدم با چه كسى معاشرت كنم و از چه كسى( احتياجات دينى را) كسب كنيم و سخن چه
كسى را بپذيريم؟ حضرت فرمودند عثمان بن سعيد« العمرى» مورد اعتماد من است، پس آنچه
را كه از جانب من به تو بگويد،( واقعا) از جانب من گفته است».
- و رواية حسن بن على بن يقطين عن
الرضا عليه السّلام قال:« قلت لا أكاد أصل إليك أسألك عن كلّ ما أحتاج اليه من
معالم دينى، أ فيونس بن عبد الرّحمن ثقة آخذ منه ما أحتاج إليه من معالم دينى؟
فقال: نعم».
حسن بن على بن يقطين مىگويد:« به
امام هشتم عليه السّلام عرض كردم كه من به شما نزديك نيستم تا هر چه را كه درباره
دين مىخواهم از شما سؤال كنم، آيا يونس بن عبد الرحمن مورد اعتماد است تا
احتياجات شرعىام را از او بپرسم؟ حضرت فرمودند: آرى».
- وسائل الشيعة، ج 18، ص 98، باب
11 از ابواب صفات قاضى، حديث 4 و 33.
- و نيز در همين باب، حديث على بن
مسيب همدانى/ ح 27.
- و رواية عبد العزيز بن المهتدى/
ح 35.
- و توقيع شريف امام زمان عليه
السّلام/ ح 9.
- و روايت احتجاج وسائل 18/ 89/
باب 10 از ابواب صفات القاضى/ ح 20.
استدلال به اين روايات در جلد
اوّل فقه الشيعة، قسم اول، صفحه 14- 15 توضيح داده شده است.
ب- احاديثى كه در آن به علما امر
شده است كه فتوا بدهند و آن را در اختيار مردم بگذارند؛
مانند: فرمايش امام صادق عليه
السّلام به ابان بن تغلب- كه از فقها و بزرگان اصحاب ائمه عليهم السّلام بود-.
« اجلس فى مسجد المدينة و أفت
النّاس، فإنّى أحبّ أن يرى في شيعتى مثلك».
« امام صادق عليه السّلام به ابان
بن تغلب فرمود: در مسجد مدينه بنشين و براى مردم فتوا بده، همانا من دوست مىدارم
كه در بين شيعيانم مانند تو بسيار ديده شود»،( رجال نجاشى/ ح 7. و معجم رجال
الحديث/ 1/ 20).
- و همچنين در حديث ديگر به معاذ
بن مسلم نحوى فرمود:« بلغنى أنّك تقعد فى الجامع، فتفتى النّاس؟ قلت: نعم و أردت
أن اسالك عن ذلك، قبل أن أخرج، إنّى أقعد فى المسجد، فيجىء الرّجل فيسألنى عن
الشّيء فاذا عرفته بالخلاف لكم أخبرته بما يفعلون، و يجيء الرّجل اعرفه بمودّتكم
و حبّكم فاخبره بما جاء عنكم و يجيء الرّجل لا اعرفه و لا ادرى من هو فأقول:
جاء عن فلان كذا و جاء عن فلان
كذا، فادخل قولكم فيما بين ذلك، فقال لى: اصنع كذا فانى كذا اصنع».
« فرمود: به من خبر رسيده است كه
تو در مسجد جامع شهر مىنشينى و براى مردم فتوا مىدهى؟ عرض كردم آرى و مىخواستم
راجع به اين مطلب از شما سؤال نمايم قبل از آنكه از نزد شما بيرون روم. من در مسجد
نشستهام كه مردى به نزد من مىآيد و درباره موضوعى از من سؤال مىكند، پس اگر
بدانم كه او از مخالفين شماست در پاسخ بر طبق نظر خودشان جواب مىدهم و گاه مردى
مىآيد كه مىدانم از محبّين شما مىباشد پس طبق نظر شما به او جواب مىگويم و گاه
كسى مىآيد كه نمىدانم از مخالفين شما مىباشد يا از دوستان شما پس در پاسخ او
مىگويم از فلانى( ائمه اهل سنّت) اين چنين رسيده و نظر شما را نيز در بين سخنان
جاى مىدهم، پس حضرت فرمودند همين گونه عمل نما؛ زيرا ما نيز اين گونه عمل
مىكنيم»( وسائل الشيعة/ 18/ باب 11 از صفات قاضى/ 98/ ح 36).
ج- و روايات ديگرى كه به طور
تفصيل در فقه الشيعة جلد اوّل، صفحات 15 و 16 قسم اوّل بررسى نمودهايم، مراجعه
فرماييد.
از مجموع اين روايات استفاده
مىشود كه فتواى فقيه جامع الشرائط از ديدگاه اسلام داراى ارزش و قابل استناد است.