است، نه اولى. و حكومت ضرورى است، نه
اختيارى و بدين سبب است كه هر وقت على عليه السّلام فرصت حق گويى را پيدا مىكرد
پرده از روى حقيقت بر مىداشت و در سخنان گهربارش شرايط حكومت اسلامى را به خوبى
بيان مىنمود و حكومتهاى خودكامه و غير مسئول را كه به عنوان اسلام بر مردم حكومت
كردند به شدت محكوم مىكرد. و خطبه شقشقيه[1]،
شاهد روشنى بر اين گفتار است. علاوه آنكه كادر رهبرى امامان شيعه از طريق وصيّت
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به ثبوت رسيده است.
بنابراين، سخنانى را كه در مرحله دوم از حكومت اسلامى بيان فرموده،
هرگز به معناى الغاى شرايط اصولى، در رهبرى اسلامى نيست و يا به طور كلى از محل
بحث خارج است.
اشتباه نويسندگان
(1) برخى از نويسندگان بدون دقت كافى در سخنان آن حضرت در اشتباه
افتاده و تصور كردهاند كه حكومت اسلامى منحصرا انتخابى است و با آنچه گفتيم
اشتباه ايشان مردود خواهد شد.
نتيجه گفتار بالا اين است كه حكومت اسلامى را مىتوان به دو نحو
نامگذارى كرد: