(1) در امتداد حكومت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حكومت
اوصياى آن حضرت؛ «امامان دوازدهگانه» قرار دارد كه هر كدام پس از ديگرى طبق وصيت
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مىبايست عهدهدار حكومت اسلامى مىشدند
و اين توارث به علت خانوادگى و يا قرابت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
نبود، بلكه به دليل شايستگى هر يك از امامان دوازدهگانه بود؛ زيرا در هيچ كدام
نقطه ضعفى وجود نداشت و همه آنان در حدّ اعلاى شايستگى و عدالت و عصمت بودند، ولى
مخالفين، مانع از حكومت آنان شدند و جز امير المؤمنين عليه السّلام هيچ يك
نتوانستند تشكيل حكومت اسلامى دهند البته دوازدهمين امام يعنى مهدى موعود عليه
السّلام زنده و غايب است كه جهان در انتظار حكومت او به سر مىبرد.
محدود بودن عدد امامان به دوازده نفر به معناى محدوديت حكومت اسلامى
به زمان ايشان نيست؛ زيرا مىتوان گفت حكومت اين عدّه كه هر كدام علىوار حكومت
مىكردند، براى تربيت جامعه بشرى كافى بود و جامعه به حدّى از كمال بشرى مىرسيد
كه ديگر حاجتى به امام نداشت؛ يعنى پس از ايشان حكومت به وسيله نائب الامام يا وصى
امام به نحو احسن اداره مىشد، بدين ترتيب كه احكام اسلامى به مرحلهاى از وضوح و
روشنايى مىرسيد و جامعه بشرى به حدى از كمال اخلاقى و معارف دينى نايل مىگشت كه
حجّت بر همه تمام شده و ابهامى براى كسى باقى نمىماند و نائب الامام يا وصى الاوصياء
مىتوانست رهبرى امّت را عهدهدار شود و محذورى پيش نمىآمد. امّا