به خدا سوگند كه چنين است! لكن تو به خاطر
مقدار كمى از دنياى زودگذر از معاويه پيروى كردى. اگر معاويه دنيايت را ساخت،
آخرتت را ويران كرد؛ اگر كار بدى كردى، سخن خوبى گفتى ....»
10. امام حسن عليه السّلام در خطبهاى اين اتهام را كه وى معاويه را
سزاوار خلافت مىدانسته، رد كرده است. ما اين خطبه را در بحث «مبارزه ائمه عليهم
السّلام با اين توطئه» با ذكر منابع آوردهايم.
فعلا به همين اندازه بسنده مىكنيم. از طرفى نيز قصد نداريم كه در
اين باره به تفصيل سخن بگوييم، بلكه منظور ما اين است كه نمونههايى از اين مطلب
را بيان كنيم. راغبان مىتوانند به كتب تاريخ و حديث مراجعه كنند.
ثالثا: مطالب و كلماتى را كه به امام حسن عليه السّلام نسبت مىدهند
كه وى آنها را به پدرش گفته است، نه تنها با سادهترين اصول ادب اسلامى و اخلاق
نيكوى انسانى منافات دارد، بلكه با اين مطلب كه خداوند سبحان وى را تطهير كرده و
نيز با گفتههاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در حق حضرت و همچنين با اخلاق و
سجاياى ارزشمندى كه از او سراغ داريم، در تضاد و تنافى است، خصوصا اين كه ادعا
مىكنند حضرت اين سخنان را به پدرش على عليه السّلام گفته است، در حالى كه وى قبل
از هر كسى مىداند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در مورد على عليه السّلام گفته
است: «انه مع الحق و الحق معه يدور معه حيث دار.»[1]
چگونه مىتوان پذيرفت كه چنين سخنانى را امام مجتبى عليه السّلام بر
زبان جارى كرده باشد، در حالى كه مردم كوچه و بازار عار دارند كه آن را بر زبان
آورند، چه رسد به رابع اهل كساء و فردى كه از نظر اخلاق و خوى و سيادت و رفتار و
سلوك، شبيهترين مردم به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بود؟!