ما به راستى در شگفتيم از كسانى كه در ربودن حقمان بر ما يورش برده و
خلافت پيامبرش را كه حق مسلّم ماست، از چنگ ما ربودند ... ما ديديم اگر در گرفتن
حق خويش به منازعه با ايشان بپردازيم، ممكن است منافقان و ساير احزاب مخالف دين،
وسيلهاى براى خرابكارى و رخنه در دين به دست آورند و نيتهاى فاسد خود را عملى
سازند، پس دم فرو بستيم ... همانا امير المؤمنين، على بن ابى طالب عليه السّلام
چون مرگ به سراغش آمد، امر خلافت پس از خود را به من واگذار كرد.»[1]
5. كافى است بگوييم كه پدرش او را به كوفه فرستاد. حضرت، ابو موسى
اشعرى را كه مانع حمايت مردم كوفه از امير المؤمنين عليه السّلام مىشد از
كارگزارى آنجا خلع كرد. امام حسن عليه السّلام پس از سفر به كوفه با ده هزار جنگجو
به خدمت پدر رسيد. در اين قضيه، حوادث مهم و مهيّجى به وقوع پيوست كه بيانگر فناى
مطلق امام حسن عليه السّلام در مسأله پدرش كه در نظر امام، مسأله اسلام و ايمان
بود، مىباشد. حضرت جان به كف آماده بود تا براى دفاع از پدر، بهاى سنگينى
بپردازد.[2]
6. امام حسن عليه السّلام با موضع قدرتمندى كه داشت، احتجاجات
معترضان به مسأله حكميت را درهم كوبيد و استدلالهاى مهمى ايراد كرد كه قابل
[1] - ر. ك: مروج الذهب، ج 2، ص 432؛ شرح نهج البلاغه
ابن ابى الحديد، ج 16، ص 34؛ مقاتل الطالبيين، ص 55 و 56؛ فتوح ابن اعثم، ج 4، ص
151؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 31؛ حياة الحسن عليه السّلام، ج 2، ص 29؛ بحار
الانوار، ج 44، ص 54؛ آل ياسين، صلح الحسن عليه السّلام، ص 82؛ احمدى از ناسخ
التواريخ، ج 5، ص 84 و جمهرة رسائل العرب، ج 2، ص 9 و مكاتيب الائمه، ص 3 و 4 و 7.
در بعضى از منابع آمده:« ولّانى
المسلمون الامر بعده».( ر. ك: الغدير، ج 10، ص 159).
[2] - ر. ك: حياة الحسن عليه السّلام؛ سيره ائمه اثنى
عشر، ج 1، ص 546- 548.