اسم الکتاب : آينده جهان( دولت و سياست در انديشه مهدويت) المؤلف : كارگر، رحيم الجزء : 1 صفحة : 35
مانند ويكو، اشپنگلر، ماركس، پوپر، ويل دورانت، كالينگ وود،
هگل، هردر، اگوست كنت[1] و ... مطالبى نوشته و نظراتى
ارائه دادهاند. برخى از اين متفكّران معتقدند: تاريخ موجودى حقيقى، زنده و متحرّك
است كه جسمى دارد و روحى، و ارادهاى و خواستى و عزمى و آهنگى و حركتى و محرّكى و
مبدئى و مسيرى و مقصدى و هدفى و قانونى و نظامى .... بهطور كلّى فلاسفه تاريخ، به
هدفدار بودن تاريخ و تصوير آن بهعنوان موجودى زنده، پويا و متحرّك اصرار
داشتهاند.
هريك از اين فلاسفه، در جهت يافتن قانون يا قوانين سير تاريخ، به يك
يا چند عامل اقتصادى، دينى، جغرافيايى، طبيعى، زيستى، روانى، نفسانى و ... استناد
نموده، و روى هم به 22 عامل مؤثر در تحرّك تاريخ اشاره كردهاند.[2]
پس نخستين موضوع مطرح در «فلسفه تاريخ» اين است كه آيا اساسا حركت
تاريخ و سير تحوّلات بشرى را مىتوان تحت ضابطه و قاعده درآورد و درباره جوامع
بشرى حكم كلى كرد؟
از ديدگاه شهيد مطهرى «فلسفه تاريخ»؛ يعنى، علم به تحوّلات و تطورات
جامعهها، از مرحلهاى، به مرحله ديگر و قوانين حاكم بر اين تطورات و تحوّلات، به
عبارت ديگر: علم به «شدن» جامعهها، نه «بودن» آنها.[3]
بر اين اساس آنچه به علل پيدايش تمدّنها و علل انحطاط آنها و شرايط
حيات اجتماعى و قوانين كلى حاكم بر همه جامعهها در همه اطوار و تحوّلات مربوط
مىشود، قوانين «بودن» است و آنچه به علل ارتقاى جامعهها، از دورهاى به دورهاى
و از نظامى به نظامى مربوط مىشود، قوانين «شدن» است. پس «فلسفه تاريخ»، كلى و
عقلى است و علم به يك جريان است كه از گذشته آغاز شده و ادامه دارد و تا آينده كشيده
مىشود.
از ديدگاه استاد مصباح، «فلسفه تاريخ» به قانونمندى تاريخ اعتقاد
مؤكّد دارد.