در غرّه ماه مزبور ديوان شد. اركان دولت به ترتيب داخل شدند؛ اما
قضاة عسكر فورا بيرون گرديدند. وزرا اگرچه مدتى در ديوان ماندند. ولى گرفتار حيرت
و اضطراب بيرون آمدند.
روز دوم نيز ديوان شد. امروز بدتر از ديروز وزرا بيرون شدند.
در همين روز بديع الزمان ميرزاى تيمورى وفات يافت. حكم شد كه جنازه
او را مثل جنازه سلاطين تشييع و دفن نمايند. لهذا جميع قضات و وزراى دفاتر و
مستوفيان و ساير موالى عظام و مشايخ كرام، جنازه او را برداشته در جوار ايوب
انصارى برده، دفن كردند.
روز سوم باز ديوان شد. اولا وزرا داخل ديوان شده، همان آن بيرون
آمده، در جلو در نشستند و چاوش فرستاده، آقاى ينگىچريان را به ديوان خواستند. نيم
ساعت نگذشت كه بيرون آمده، چاوش فرستاده سكبانباشى نايب آقاى ينگىچريان را با ده
نفر از پيادهباشيان و آقاى اوغلانان عجمى را احضار كرده، باز داخل ديوان شدند.
حضرت خداوندگار، تقصير و شناعتى كه ينگىچريان در تبريز و در آماسيه كرده بودند،
مذكور داشته، مفسدين و مقصّرين را از آنها خواستند و فرمودند كه، اگر ينگىچريان
اطاعت به امر سلطانى ننموده و عناد كرده، مفسدين كىها بوده، نگويند، و مقصرين را
ندهند، من از سلطنت استعفا خواهم نمود. بعد فرمودند كه تا جواب ندهند، ديوان نشود،
و خودشان هم سوار شده به شكار تشريف بردند.
روز چهارم ديوان نشد. ينگىچريان در سربازخانه خودشان عقد مجلس كرده،
بعد در خانه آقاى خودشان رفته، بعد از تذكر و تفكر بسيار قرار دادند كه به حضرت
سلطان عرض شود كه غلامان عرض مىكنند كه همه ما مقصّر هستيم. هر چه موافق رأى و
لايق شأن پادشاهى است، در حق ما مجرى دارند.
روز پنجم ينگىچريان همان جواب را به توسط آقاى ينگىچريان و
سكبانباشى به پيرى پاشا رسانيدند كه عرض كند. پاشاى مشار اليه عرض كرد، ولى قبول
نشد.
روز ششم باز ينگىچريان در اطاق شوراى خودشان عقد مجلس مشورت نموده،
بعد از گفت و شنيد بسيار، قرارى در كار دادند.
در روز هشتم ديوان شد. اولا آقاى ينگىچريان موافق دأب ديرين با
چندين پيادهباشىها به خاكپاى همايون رو ماليدند.[1]
بعد قاضى عسكرها داخل حضور شده ولى به زودى بيرون آمدند؛ فقط زيركزاده به ديوان
آمده، چند فقره را از مطالب راجعه به ديوان را شنيد. قاضى عسكر آناطولى به خانه
خود رفت. بعد وزرا وارد ديوان شده، قدرى نشستند.
[1] - اين جمله را مخصوصا سياه چاپ كردم تا روشن شود
آنچه كه عثمانيان براى به خاك افتادن افراد در درگاه سلاطين ايران نوشته و آن را
سجده دانسته و تقبيح كردهاند، خود نيز مرتكب مىشدهاند.