responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام المؤلف : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    الجزء : 1  صفحة : 135

سراسر شهر ايحنك خاص و عامى‌

بواستقباله چيقمشدى تمامى‌

چون حضرت خداوندگار، ميل كلى داشتند كه اين تشريفات را تماشا نمايند، امير علم و امير آخور و چند نفر از عمله خلوت را متنكرا در ركاب برده، از سمت ايوب از جاى مناسبى اين تشريفات را تماشا فرمودند. آنگاه كه حضرت شاهزاده از دروازه سلورى داخل شهر شدند، حامل توغ‌[1] دقت نكرده، از قضا توغ را به بالاى دروازه زد و چوب توغ را شكست، ولى فورا با طناب و تسمه بسته، اخلالى به رسم تشريفات نرسانيدند.

روز هفدهم ديوان عالى شد. حضرت شاهزاده با يمن و اقبال به ديوان آمده، از هر نوع پارچه‌هاى ابريشمى و گلابتونى هفت هفت و بعض امتعه فرنگى و ظروف و اوانى نقره و نه رأس اسب عربى پيشكش كشيده، دست بوسيد.

روز هجدهم ديوان شد. از بستگان شاهزاده، قاسم چلبى لله و سنان بيگ وزير كه برادر يعقوب بيگ است، و نقيضى خير الدين معلم، بنا به فرمان حضرت خداوندگار، به ديوان آمده، دست بوسيده، خلعت پوشيدند. ايلچى خان قرم و قپچاق هم از براى اجازت به عودت دست بوسيده، خلعت پوشيد و به قريم رفت. بعد محمود بيگ رمضان‌اوغلى پيشكش‌هاى بسيار گرانبها تقديم نموده، دست بوسيد، و بعد از ديوان، حضرت خداوندگار، به ساحل آسيايى درياى سياه عبور كرده، به قصر آناطولى تشريف فرما شده، ميل به شكار فرمودند.

اما از آنجا منقبض و مضطرب برگشته، روى التفات به احدى نشان ندادند و روز بروز انقباض و انكسار در دل سلطانى زياد شد. روز بيستم مختصر ديوان شد. از امراى دياربكر احمد بيگ به اطاق و سلطان احمد بيگ به خچوك حومت يافته دست بوسيدند و خلعت پوشيده به محل حكومتشان متوجه گرديدند. روز بيست و سوم ديوان شد. اگر چه اركان دولت، به ترتيب داخل ديوان شدند، ولى طولى نكشيد كه مضطربا بيرون آمده، به سر كار مخصوص خودشان رفتند. روز بيست و پنجم ديوان شد. ولى اجازه دخول به احدى ندادند.

اركان دولت از اين معامله به واهمه افتادند. روز بيست و هشتم فرخ آقاى شربت‌دارباشى سركارى مقتول گرديد.


[1] - توغ اول دم گاو بود. بعد منگوله‌هاى بزرگ از پشم يا حرير سياه مزيّن با گلابتون ساخته، از چوبى مى‌آويختند و آن چوب را نيز بر سر چوب ديگر افقى نصب نموده، جلو امرا و وزرا و شاهزادگان و پادشاه مى‌كشيدند و اين مخصوص به سلاطين اتراك بود و اتراك كه در بغداد صاحب نفوذ شدند، عادت خودشان را در عالم اسلاميت شايع ساختند و در دولت عثمانى هم تا زمان الغاى ينگى‌چريان داير بود.

بعد از رفع وجود ينگى‌چريان از عالم شهود، استعمال توغ هم لغو گرديد. در جلو پادشاهان نه و در جلو وليعهد هفت و ساير شاهزادگان و صدر اعظم پنج و در جلوى وزراى بزرگ سه و در جلو اميرالامراها دو و امرا يك عدد توغ مى‌كشيدند. هر صاحب توغ حق داشت كه از براى هر توغ يك دهل و يك سرنا و يك جفت سنج اسباب موزيك آن زمان نگاه بدارد و دسته نقاره جيان را مهتران و نقاره‌خانه را مهتر خانه مى‌ناميدند. انتهى.

اسم الکتاب : انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام المؤلف : اسپناقچى پاشازاده، محمدعارف    الجزء : 1  صفحة : 135
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست