به عنوان
مثال: عمّار از گروه تعبّد محض است (چنان كه در آينده روشن خواهيم ساخت) هرچند
مُدوّنى ندارد، و عمر و زيد بن ثابت (و ديگران) از گروه اجتهاد و رأىاند، هرچند
داراى مدوّناتى مىباشند؛ زيرا با استقراء درمىيابيم كه نوشتههاشان فراتر از
آراى شخصى آنها نيست و مرويات آنها در همين قالب مىگنجد.
بنابراين
مقصود از اهل تدوين، متعبّداناند؛ و اينان در رأس مخالفانِ مكتب اجتهاد و رأى
قرار دارند.
ب)
از ياران على عليه السلام و جانفشانان در ركابش[1]
از
وارسى اين بحث نيز حقايق مهم ديگرى- در اين راستا- به دست آمد:
1.
ضعفِ سخن كسانى كه مىگويند رسولخدا صلى الله عليه و آله ازتدوين حديثش نهى
فرمود.
2.
در عهد پيامبر صلى الله عليه و آله تدوين علم به امر آن حضرت صورت مىگرفت، و اين
امر- بعد از پيامبر- به وسيله صحابيانى كه متعبّد به نصوص بودند، ادامه يافت.
3.
در دوران عمر- مُدوّناتى نزد صحابه وجود داشت و به همين جهت، وى احضار آنها را
خواستار شد.
4.
نهى از تدوين سنّت، بعدها و به امر ابوبكر و عمر صورت گرفت، و شرعيّتِ خود را از
نص پيامبر به دست نياورد.
معلّمى
مىگويد:
اگر
پيامبر صلى الله عليه و آله به طور مطلق از نوشتنِ احاديث نهى مىكرد، ابوبكر آنها
را نمىنوشت و عمر دلواپسِ آنها نمىشد[2].
بنابراين،
مىگوييم: اگر نصوص سنّت، مُدوّن و موجود بودند، چرا عمر نشر آنها را برنتافت؟
چگونه وى مىگويد: «كتاب خدا ما را كافى است»؟!
[1] . گرچه در آينده ما فقه انصار را به اين دو
مىافزاييم تا صحابه داعيانِ تعبّد محض را بشناسيم و اينكه مكتب« تعبّد محض»
غالباً حول اين سه محور مىچرخد.
[2] . نگاه كنيد به: تدوين السنّة الشريفه: 264 و 273(
به نقل از الأنوار الكاشفه: 38).