وجبى عقب
نشسته باشد. آن حضرت رو در روى دشمن قرار داشت. گاهى جمعى از يارانش به سوى وى
برگشته و گاهى از اطرافش پراكنده مىشدند و گاهى مىديدم ايستاده و از كمانش تير
مىافكند يا سنگ پرتاب مىكند، تا كار به جايى رسيد كه دو طرف به پرتاب سنگ
پرداختند[1].
5.
پارسايى بىنظير
خداى
متعال فرمود:
و
هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى كه به گروههايى از آنان داديم، ميفكن، اينها
شكوفههاى زندگى دنياست، تا آنان را در آن بيازماييم و روزى پروردگارت بهتر و
پايدارتر است.[2]
از
ابو امامه از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم منقول است كه فرمود:
پروردگارم
بر من عرضه فرمود كه سرزمين مكّه را برايم از طلا قرار دهد عرض كردم:
پروردگارا!
نمىخواهم، بلكه علاقهمندم يك روز سير و روزى ديگر گرسنه باشم ...
آنگاه
كه گرسنه شدم به درگاهت تضرع و زارى كنم و تو را ياد نمايم و آن زمان كه سير گشتم،
تو را شكر و سپاس گويم.[3]
روزى
پيامبر بر حصيرى خوابيده بود پس از بيدار شدن، جاى حصير بر پهلوى مباركش مانده بود،
به او عرض شد: اجازه دهيد برايتان زيراندازى تهيه كنيم. حضرت فرمود: