3. جنگ
روانى دشوارى كه عناصر منافق، آتش آن را ميان صفوف مسلمانان برافروخته بودند و
آنها را از جنگ دلسرد و از فرجام ادامه پايدارى، بيمناك مىساختند.
4.
آمادهباش مستمر در دوران محاصره، از بيم هجوم غافلگيرانه دشمن.
اين
مسأله مسلمانان را با توجه به تعداد اندكشان در مقايسه با انبوه نيروهاى احزاب،
رنج مىداد.
5.
خيانت بنى قريظه، كه به راستى خطرى جدّى بود و نيروهاى مسلمان را از داخل تهديد
مىكرد و بر اضطراب و نگرانى آنها در مورد خانوادههايشان در مدينه مىافزود.
شكست
دشمن
نيروهاى
احزاب داراى مقاصد و اهداف گوناگونى بودند. از يكسو يهوديان در بازگرداندن نفوذ و
قدرت خود در مدينه مىكوشيدند، درحالىكه انگيزه قريش، دشمنى با رسول خدا صلّى
اللّه عليه و اله و سلم و رسالت وى بود و غطفان و فزاره و ديگر احزاب، چشم طمع به
محصولات خيبر كه يهوديان به آنها وعده داده بودند، داشتند و از سويى، شرايط دشوار
محاصره، در درون نيروهاى احزاب ايجاد ضعف و خستگى كرد. اين حالت در كنار سنگربندى
و قدرتى كه مسلمانان از خود نشان داده بودند و عملى كه «نعيم بن مسعود» انجام داد
و ميان همپيمانان احزاب و يهود اختلاف ايجاد كرد، به وجود آمد. زيرا وى پس از
اسلام آوردن خدمت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم شرفياب شد و عرضه داشت: هر
فرمانى خواستى به من بده. رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم فرمود: تو ميان ما
يك تن بيش نيستى، بنابراين تا مىتوانى ميان لشكر دشمن اختلاف بينداز، زيرا در
جنگ، حيله به كار مىرود.