در اين
رابطه، اطلاق حق به ذات اقدس احديت به معناى هويت غيبيه مطلقه و اطلاق حق بر ذات
واجب الوجود و گاهى عنوان حق بر صفات ذات تعبير مى شودو زمانى بر افعال ذات و
تجليات حضرت حق متعال اطلاق مى گردد. بنابراين در تمامى مراحل، هويت مطلقه غيبيه و
تجليات اسمائى و صفاتى و افعالى اطلاق حق و صدق، صادق است.
بزرگان
فرموده اند: «الوجود الحق هو الله تعالي و الوجود المطلق فعله و الوجود المقيد
اثره».[1]
وجود حق تعالى، وجود لابشرطكه به غيب هويت، هويت مطلقه، هويت محض و خالى از وصف
اطلاق بلكه مطلق از وصف اطلاق ذات مقدس حضرت احديت است و وجود مطلق (بشرط اطلاق)
وجود لابشرط قسمى كه مقيد به اطلاق است فعل اوست و وجود مقيد و بشرط نيز اثر اوست.
حق
وحقوق در فقه و در كلمات فقها
در
آغاز طرح اين مطلب لازم است كه ماهيت حق و حقوق يك امر قراردادى و از مفاهيم ارزشى
و اعتبارى است البته اعتباريات خود دو نوع است:
2-
اعتبارياتى كه ما به ازاى خارجى ندارد و ذهنى محض و ساخته ذهن است.
در
كلمات فقها، حق، نوعاً به معنى نوعى سلطه و امتياز و ملكيت و تولى و مانند آن بكار
رفته است و تقريباً در تمامى كلمات فقها، اصل سلطه و يا مفهوم آن بهطور مطلق اخذ
شده است؛ اگر چه در تطبيق با مصاديق ممكن است اين عنوان، شامل ده ها عنوان خردتر و
محدودترى بشود.
[1] . محمد بن ابراهيم صدر الدين شيرازى، شرح اصول
كافى، تحقيق: محمد خواجوى، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى، 1383، ج 3، ص
241.