حق خدا اين
است كه مردم ناصح و خيرخواه يكديگر باشند. ناصح حكومت باشند و زمامداران، ناصح و
دلسوز مردمان باشند و از نقد حكيمانه و سازنده دريغ نكنند و اصل تناصح و تواصى بحق
و تواصى به صبر را در تمامى زمينه ها رعايت كنند.
در
نهج البلاغه گاهى حق به معنى صدق و راستى آمده است. امام (ع) در خطبه 40 مى
فرمايند: سخن حقى است اما باطل از آن اراده شده است. اينكه آنها مى گويند
«لا حكم الّا للّه» حكم و حاكميت از آن خداست. اين سخن، سخن درست و
راستى است. در اينجا منظور از حق، راست است كه از آن باطل اراده شده است.
معنى
ديگرى از حق كه در نهج البلاغه آمده است، همراهى حق با تلخى و مرارت است. در خطاب
به مالك اشتر مى فرمايد:
يعنى
اگر خود را از مردم پنهان كنى و مردم نتوانند تو را ببينند و با تو سخن بگويند
باعث ميشود حق با باطل مشوب و آميخته شود و امور بر تو مشتبه شود و كوچك در چشم
تو بزرگ و بزرگ در چشم تو كوچك جلوه داده شود.