عقلى،
عدليّه، اصل امامت و عدالت، تبعيت احكام از مصالح و مفاسد، فطرت الهى، امر بين
الامرين و اراده و اختيار انسان، مسئوليت و تكاليف انسان ها، سعادت و شقاوت و
موضوعات فراوان ديگر همه در اين رابطه قابل بحث و نقد و بررسى است.
شريعت
به قوانينى اطلاق مى گردد كه بر اساس فطرت الهى و مشيت خداوندى براى اداره جامعه
بشرى وضع شده و توسط پيامبران اولوالعزم به شريعت ابلاغ گرديده. شرايع الهى بخشى
از نهاد فروزان دين بوده و نهاد دين به يك معنا اعم از شريعت خواهد بود. اگر شريعت
را به معنى خاصّ بگيريم. اما اگر شريعت به معنى عام كلمه باشد فقه اكبر و فقه اصغر
و قوانين اجتماعى و سياسى و روابط حقوقى انسان ها با يكديگر را شامل مى شود و اگر
به مفهوم خاصّ باشد مى توان آنرا به معنى قوانين و مقررات اجتماعى و خانوادگى و
احكام حقوقى مرتبط تعريف نمود. و بر اصول و قواعد و مبانى آن پاى فشرد. بدون ترديد
فقه و مبانى تشريع اسلامى ثروت عظيمى است كه مى تواند پاسخگوى نياز هاى جامعه
بشرى و مقتضيات روز و نيازها و ضرورتهاى مربوط باشد.
در
هر صورت شريعت و شرايع الهى گاهى صرفاً به احكام و دستورات اجتماعى الهى اطلاق مى
گردد كه مبنا براى تنظيم روابط انسان ها با يكديگر و شاهراه براى حركت و تعامل و
برقرارى صلح و عدالت و احكام قانونى و حقوقى و قضائى و اقتصادى و سياسى و مانند آن
است، و گاهى به مفهوم اعم از امور اعتقادى و اخلاقى و اجتماعى و قانونى و روابط
انسانى و تربيتى و احوال شخصيه و حقوقى و قضائى و احكام كيفرى و مدنى و معارف همه
را شامل مى شود و ابعاد وجودى انسان ها را پوشش مى دهد و عقل و قلب و عمل را فرا
مى گيرد و قلبها را از اسارت هوا و هوس و خرافات و انحرافات آزاد مى كند و