اسم الکتاب : ابن تيميه امام سلفى ها المؤلف : قاسم اف، الياس الجزء : 1 صفحة : 253
عن عطاء
قال قال رجل لابي عبدالرحمن أنشدك الله متى أبغضت عليا أليس حين قسم قسما بالكوفة
فلم يعطك ولا أهل بيتك قال أما إذ نشدتني الله فنعم؛[1] عطاء بن
سائب مىگويد: مردى به ابوعبدالرحمن گفت: تو را به خدا سوگند مىدهم بگو كه چه وقت
على را دشمن داشتى و كينه او را در دل گرفتى؟ آيا بعد از آن نبود كه در كوفه به تو
و اهلت چيزى نداد؟ گفت: اكنون كه مرا به خدا سوگند دادى (حقيقت را مىگويم) آرى،
همين گونه است.
در
خبر ديگر مىگويند: شهد مع علي صفين ثم صار عثمانيا؛[2]
يعنى ابوعبدالرحمن همراه على در صفين حاضر شد و سپس عثمانى (ناصبى) گشت.
باز
مىگويند: ابوعبدالرحمن كه عثمانى بود با حبان بن عطية كه علوى بود نزاع كردند. او
به حبان گفت: دانستم كه چه چيز صاحبت يعنى على را به ريختن خون مردم جسور كرده ...
وآن اينكه او از پيامبر صلى الله عليه وآله نقل كرده كه خداوند شايد در باره اهل
بدر فرموده باشد كه هر چه مىخواهيد انجام دهيد.[3]
از
اين حديث نيز علامت نصب و بغض او نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام به روشنى
استفاده مىشود.
پس
اين سه خبر فوق، ناصبى بودن او را ثابت مىكند و روشن مىشود كه او به جهت عدم
تحمل عدالت اميرالمؤمنين عليه السلام كينه آن حضرت را به دل گرفت و چنين سخن
[1] . المنتخب من ذيل المذيل الطبرى، ص 147؛ شرح نهج
البلاغه ابن ابىالحديد، ج 4، ص 100.