اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 370
انسان با يقين به اينكه متكلم اين فرد
را اراده نكرده،مع ذلك خصوص اين فرد تبادر مىكند،هذا كله واضح.
مطالبى كه تا به حال گفتيم،تقريبا روشن
است ولى مطلب اصلى اين است كه از چه راهى بفهميم كه اين انصراف،ظهورى است يا بدوى؟
مىفرمايد:تشخيص اين امر،بسيار مشكل
است؛شما كمتر آيه يا روايتى پيدا خواهيد كرد كه در آن مطلقى ذكر شده باشد و علما
نسبت به آن ادعاى انصراف نكرده باشند؛لذا مىگويند:انصراف،دليلى است بىپدر و مادر
كه هر مجتهدى به نفع خود از آن بهرهبردارى مىكند و ادعاى انصراف مىكند(مثل:سياست
شيطانى كه پدر و مادر ندارد)؛لذا در چنين موارد حساس و مهم،بر فقيه است كه با يك
ذوق و سليقۀ مستقيم،وارد عمل شود و مواردى را كه ادعاى انصراف شده،از هم بازشناسد كه
كدام ظهورى است و كدام بدوى؛و در اين راه بايد از كتب لغت و موارد استعمال آن و عرف
هر منطقه كمك بگيرد.
به عنوان نمونه،در همان آيۀ وضو و
تيمم(در سورۀ مائده،آيۀ 6)كلمۀ«مسح» داراى دو
انصراف است:
1.انصراف دارد به مسح با يد؛
2.انصراف دارد به مسح با باطن يد،نه پشت دست؛
و انصرافى اولى،انصراف ظهورى است كه كلمۀ
مسح،در مسح با يد فراوان استعمال شده است ولى انصراف دومى،تشخيص او مشكل است كه
آيا منشأ آن، ظهور لفظ است يا عوامل خارجى؟شاهدش هم اين است كه ما مىبينيم بعض
الفقهاء فتوا دادهاند به جواز مسح با ظاهر يد هنگامى كه مسح با باطن،متعذر و محال
باشد،و تمسك كردهاند به اطلاق كلام خداوند كه فرموده:امسحوا.
اگر گفته شود:اگر«امسحوا»اطلاق دارد و
مسح با ظاهر يد را هم مىگيرد،پس چرا فقها عند التعذر فرمودهاند:مىتوانيد به
ظاهر يد مسح كنيد ولى مطلقا اجازه ندادهاند؟
در پاسخ گوييم:اين از باب احتياط است به
خاطر اينكه از طرفى مسح با باطن يد، قدر متيقن است و از طرفى هم منشأ اين انصراف
معلوم نيست كه ظهور لفظ است يا
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 370