اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 247
در اين مثال،صحت كلام،از نظر لغت و
ادبيات عرب،متوقف است بر اينكه كلمۀ «راضون»مقدر باشد خبر براى نحن،زيرا كلمۀ راض لفظ مفرد
مذكر است و مفرد نمىتواند خبر واقع شود از نحن كه دلالت بر متكلم مع الغير دارد.
بعد از بيان امثله،به صورت قانون كلى مىفرمايد:
كليۀ مواردى كه
كلام بالملازمه بر معناى مفردى دلالت مىكند،داخل در دلالت اقتضاست و كليۀ
مواردى كه از باب مجاز در كلمه يا مجاز در حذف يا مجاز در اسناد باشد،همه داخل در
دلالت اقتضا هستند.
اگر گفته شود:ميرزاى قمى(در قوانين،صفحه
168)فرموده:مجازات بر دو قسماند:
2.مجازاتى كه قرينۀ آنها،قرينۀ لفظى است.مانند:رأيت اسدا يرمى.حال،قسم اول از مجازات،از نوع دلالت اقتضا
هستند ولى قسم ثانى،از نوع دلالت منطوقى و مطابقى است لا غير.
در پاسخ گوييم:در مثل رأيت اسدا يرمى،كه
قرينهاش لفظى است:
گاهى خود لفظ اسد را در رجل شجاع
استعمال مىكنيم ولى مجاز است و محتاج به قرينه است لذا يرمى را قرينۀ آن
قرار مىدهيم.
و گاهى كارى به لفظ اسد نداريم بلكه
مستقيما از خود قرينه مىخواهيم استفاده كنيم؛اين بالملازمه است يعنى مىگوييم:
لازمۀ آوردن يرمى،آن
است كه مراد متكلم،رجل شجاع باشد و از اين حيث، داخل در دلالت اقتضاست.
خلاصه:مناط در دلالت اقتضا،دو چيز است:
1.اصل دلالت،مراد متكلم باشد.
2.صدق يا صحت كلام،برآن متوقف باشد.
2.دلالت تنبيه
قسم دوم از اقسام دلالت سياقى،دلالت
تنبيه است كه به آن،دلالت ايما هم مىگويند و آن عبارت است از دلالتى كه مقصود و
مراد متكلم است اما صحت يا صدق كلام،برآن
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 247