اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 201
اكرام برفرض آمدن است؛فرد ديگرش وجوب
اكرام برفرض عالميت است؛فرد سومش جواب اكرام برفرض وصول كتاب زيد است و...حال ما
كه در قضيۀ شرطى بحث مىكنيم كه«آيا با انتفاى شرط،حكم در جزا هم منتفى مىشود يا
نه؟»،مراد شخص اين حكم منشأ در قضيۀ شرطى نيست كه مقيد به حال مجىء است به جهت اينكه شخص اين حكم،با نبودن
اصل موضوع(كه زيد باشد)منتفى مىشود و با نبودن قيدى از قيود موضوع(كه در مثال
ما،«مجىء زيد»باشد)باز هم منتفى مىشود و اين انتفا،به حكم عقل است چه جملۀ شرطى
مفهوم داشته باشد و چه نداشته باشد.
نزاع،بر سر سنخ حكم و كلى وجوب اكرام
است كه آيا با عدم مجىء زيد مىتوانيم بگوييم وجوب اكرام كلى هم منتفى است يا نمىتوانيم
بگوييم؟منكرين«مفهوم در جملۀ شرطى»مىگويند خير،نمىتوانيم بگوييم حالا كه شرط منتفى شد،كلى وجوب
اكرام منتفى است.شايد در واقع ثابت باشد و اين كلام نسبت به او ساكت است نفيا و
اثباتا متعرض او نيست.ولى قائلين به مفهوم مىگويند آرى،مىتوان گفت حالا كه شرط
نيست پس اصلا وجوب اكرام براى زيد نيست چه عالم باشد يا نباشد؛ وصول كتابش بشود يا
نه؛هاشمى باشد يا نه و...پس نزاع،در انتفاى سنخ حكم است نه شخص آن.
3.در تمام جملاتى كه مورد بحث است(اعم از شرطى،وصفى و...)اين نكته قابل
توجه است كه آيا قيد به خود حكم شرعى برمىگردد يا به موضوع؟هركجا كه ثابت كرديم
كه قيد به خود حكم برمىگردد و حكم مقيد به اين قيد است،پس با نبود قيد، حكم نابود
مىشود مثل جملۀ شرطى غائيه و...و هركجا استظهار كرديم كه قيد،قيد موضوع حكم يا متعلق حكم
است و خود حكم اطلاق دارد(مثل جملۀ وصفى)، اينجا با نبودن قيد،نمىتوان گفت حكم نابود است بلكه شايد حكم
باقى بماند.
مناط در مفهوم شرط
در اينكه«آيا جملۀ شرطى مفهوم
دارد يا ندارد»اقوال بسيارى هست:
1.اكثر علما گفتهاند جملۀ شرطى مفهوم دارد يعنى دلالت مىكند بر انتفاء عند الانتفاء(و منهم صاحب
المعالم و القوانين و المظفر و...).
اسم الکتاب : شرح اصول فقه المؤلف : محمدى، على الجزء : 1 صفحة : 201