اسم الکتاب : فقه نظام اقتصادى اسلام المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 292
منشأ و علت
پيدايش اين ارزش مبادلاتى يكسان بايد عنصرى در هر يك از اين دو كالا باشد كه به
اندازه مساوى و برابر در هر دو كالا وجود دارد، ارزش مصرفى يا منافع استعمالى يك
كالا نمىتواند منشأ و علت ارزش آن كالا باشد؛ زيرا ارزش مصرفى دو كالا با يكديگر
كاملا متفاوت است، ويژگىهاى طبيعى يا هندسى آن دو كالا نيز نمىتواند منشأ پيدايش
ارزش مبادلاتى برابر آن دو كالا باشد؛ زيرا اين ويژگىها در هر يك از دو كالا
متفاوت است. مثلًا در آنجا كه ده كيلو برنج در بازار با يك صندلى مبادله مىشود
نشان دهنده آن است كه ارزش مبادلاتى اين دو كالا برابر است، درحالىكه ارزش مصرفى
آن دو و نيز خصوصيات و ويژگىهاى طبيعى و هندسى آن دو كالا با يكديگر متفاوت است،
بنابراين هيچ يك از ارزش مصرفى، يا ويژگىهاى طبيعى و هندسى نمىتواند منشأ پيدايش
ارزش مبادلاتى دو كالا باشد و تنها عنصرى كه در اين دو كالا مىتواند منشأ و مبناى
ارزش مبادلاتى برابر آن دو باشد، عنصر كار است، به دليل آنكه ميزان و مقدارى از
كار كه در اين دو كالا هزينه شده است برابر است، تنها به همين دليل اين دو كالا را
مىتوان با يكديگر مبادله كرد.
ماركس
مىگويد:
«دو
كالاى ديگر را درنظر بگيريم: گندم و آهن، رابطه مبادلهاى آنها هرچه باشد مىتوان
آن را بهوسيله يك تساوى مجسم نمود بطورى كه مقدارى از گندم معادل مقدارى آهن باشد
مثلًا يك چارك گندم/A كيلوگرم آهن، اين تساوى به چه معناست؟ اين تساوى يعنى يك عامل
مشترك با قدر واحدى در دو شىء مختلف (در يك چارك گندم وA كيلوگرم آهن) موجود است، پس هر دو مساوى با
كميت ثالثى هستند كه به خودى خود نه اين يكى و نه آن ديگرى است».
تا
آنجا كه مىگويد:
«اين
عامل مشترك نمىتواند يك خاصيت طبيعى معين، هندسى، فيزيكى يا شيميايى كالاها باشد،
خواص طبيعى فقط تا اندازهاى به حساب مىآيند كه
اسم الکتاب : فقه نظام اقتصادى اسلام المؤلف : اراکی، محسن الجزء : 1 صفحة : 292