بگويد ظرف يا لباسى را كه نجس بوده است آب
كشيدهام.
پنجم:
غائب شدن مسلمان، پس اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند ظرف و فرش در
اختيار او است نجس شود و آن مسلمان غائب گردد، چنانچه احتمال عقلائى بدهند كه آن
مسلمان چيزى را كه نجس شده بود آب كشيده است، آن چيز پاك مىباشد؛ و اگر يقين داشته
باشند كه آب نكشيده است، نبايد آن چيز را پاك بدانند، و همچنين اگر نجسى و پاكى در
نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد، و يا به علّت نابالغ بودن درباره او احتمال بى
مبالاتى داده شود، پاك دانستن آن چيز محّل اشكال است.
ششم:
چنانچه مسلمان چيز متنجّسى را آب بكشد- هرچند معلوم نباشد كه درست آب كشيده است-
آن چيز پاك مىباشد.
هفتم:
كسى كه وكيل شده است لباس شخصى را آب بكشد، اگر بگويد آب كشيدهام و آن شخص به
گفته او اطمينان پيدا كند آن لباس پاك مىباشد.
هشتم:
استبراء به خَرَطات بعد از بول و استبراء به بول بعد از خروج مَنى موجب حكم به
طهارت رطوبت مشتبه به بول يا منى هستند، و مانع از حكم به نجاست آن رطوبت
مىباشند.
نهم:
زوال تغيير، در آب جارى و چاه بلكه در هر آبى كه داراى مادّه جوشش است، هرچند زوال
تغيير به سبب هوا يا به خودى خود باشد.
375-
هرگاه بيّنه- شهادت دو نفر عادل- گواهى دهد كه چيز متنجّس پاك شده است، و يكى از
ادلّه شرعيّه ديگر- غير از علم خود انسان- دلالت كند كه آن چيز پاك نشده است، بايد
به بيّنه عمل شود.
376-
اگر بيّنه بر تطهير يكى از دو چيز متنجّس به طور معيّن يا بر يكى غير معيّن اقامه
شود ولى متنجّس مشتبه شده باشد، آن دو چيز محكوم به نجاست هستند، لكن اگر هردوى
آنها لباس باشند و نمازگزار يك نماز را در هر دو لباس بجا آورد، ذمّهاش از آن
نماز برىء مىشود.
377-
چيز متنجّسى كه انسان آن را شسته و يقين به طهارتش پيدا كرده است، اگر