اسم الکتاب : معارف اسلامى (مهدى موعود و فضايل رمضان و شبهاى قدر) المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 38
فلان شخص اين خانه را از نزد او غصب كرده بود و
قباله خانه هم جعلى است، برو خانه را به او پس بده، گفتم: چشم، رفتم خانه را به آن
شخص كه گفته بود دادم؛ ولى اعتقاد من كمى سست گرديد؛ منتهى خيلى به رخ خود
نياوردم. آمدم گفتم: آقا امر شما را بجا آوردم و خانه را به صاحبش تسليم كردم.
فرمودند: خوب كردى؛ ولى زن شما نيز با تو يكجا شير خورده بود و تو بىخبر بودى،
اكنون آن زن براى شما حرام است، برو او را از خود دور كن؛ زيرا او خواهر رضاعى تو
است. با خود گفتم واى خانه از دستم رفت، حالا مادر بچهها نيز از دستم رفت. كمى
صبر كردم؛ ولى مجبور شدم، گفتم چشم، رفتم به خانم خود گفتم، تو خواهر رضاعى من
هستى و من خبر نداشتم، اكنون بايد از من جدا شوى. تاكنون من با شما فعل حرام انجام
دادهام. سپس برگشتم، گفتم آقا از امر شما اطاعت كردم، خانم خود را رها كردم.
ظاهرا اين خادم خيلى انسان خوب بوده كه حاضر شده مادر بچهها را از خانه بيرون
كند؛ اگر كسى ديگر مىبود در همان ابتدا از دستور امام عليه السلام سرپيچى مىكرد.
گفتم آقا در خدمت هستم.
امتحان
سخت و دشوار
بعد
امام عليه السلام فرمودند: پسر خود را بكش، او در فلان جاى يك قتل را انجام داده و
در فلان جاى فلان كار را انجام داده، فلان كار خلاف را نموده است؛ ولى تو بىخبر
هستى، حالا كه خبر شدى، حد را بر او جارى كن. فكر كردم، خيلى برمن فشار وارد شد.
خانه از دستم رفته بود، خانم
اسم الکتاب : معارف اسلامى (مهدى موعود و فضايل رمضان و شبهاى قدر) المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 38