اسم الکتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 144
كذب و صادر شدن كذب از يكى از
آن دو دلالت دارد و نيز بر اينكه سوده بر حفصه دختر عمر دروغ بسته است.[1]
-
... معاويه به خالد گفت: آيا مىدانى كه حسن بن على عليهما السّلام از دنيا رفته
است؟ [با شنيدن اين سخن] مقدام بازگشت، مردى به او گفت: آيا فوت حسن بن على را
مصيبت مىدانى؟ مقدام گفت: چگونه مصيبت ندانم درحالىكه پيامبر صلّى اللّه عليه و
اله او را در دامن خويش گذاشته بود و مىفرمود:
حسن
از من است و حسين از على. مردى از قبيله بنى اسد گفت: آتشى بود كه خدا آن را خاموش
كرد. مقدام گفت: از اين پس هميشه از تو خشمناكم. پس به معاويه گفت: از خدا بترس،
آيا نمىدانى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله از پوشيدن لباس طلايى نهى فرمود؟
معاويه
گفت: بله [مىدانم] سپس گفت: خدا را در نظر بگير، آيا نمىدانى كه پيامبر صلّى
اللّه عليه و اله از پوشيدن لباس ابريشم نهى فرمود، گفت بله ... [آيا نمىدانى]
كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله از پوشيدن پوست درندگان و سوار شدن بر آنها نهى
فرمود؟ [معاويه] گفت بله.
مقدام
گفت: اى معاويه! قسم به خدا همه اينها را در خانه تو ديدم.[2]
-
عبد اللّه بن عمر از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله نقل كرد كه مىفرمود:
من
بايع إماما فأعطاه صفقة يده و ثمرة قلبه فليطعه ما استطاع، فإن جاء آخر ينازعه
فاضربوا رقبة الآخر. قلت: أنت سمعت هذا عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله قال:
سمعته أذناي و وعاه قلبي. قلت: هذا ابن عمّك معاوية يأمرنا أن نفعل و نفعل، قال:
أطعه في طاعة اللّه و أعصه في معصية اللّه،
هركس
با امامى بيعت كند و دست به دستش دهد و دل به او بسپارد، بايد هرچه در توان دارد
از او پيروى كند و گردن كس ديگرى را كه با او نزاع مىكند، بزند. گفتم آيا تو اين