اسم الکتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 145
را از پيامبر صلّى اللّه عليه و
اله شنيدى؟ گفت: گوشهاى من آن را شنيد و در قلبم جاى گرفت. گفتم اين پسرعموى تو معاويه
است كه به ما دستور مىدهد چنين و چنان كنيم، گفت در مسير اطاعت خدا از او پيروى
كنيد و در معصيت خدا با او مخالفت كنيد!
-
طاووس روايت مىكند كه معاويه به ابن عباس گفت: آيا مىدانى كه من سر رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و اله را در مروه تراشيدم؟ ابن عباس گفت: نه.[1]
ببين
ابن عباس چگونه معاويه را در افترائش تكذيب مىكند و «سندى» بر كذب معاويه ارائه
مىكند ...
ابن
عمر مىگويد: خالد دستور داد هريك از ما اسير خود را بكشد. من گفتم: به خدا قسم من
اسير خود را نمىكشم[2]. پيامبر صلّى اللّه عليه
و اله درحالىكه دستانش را به آسمان بالا برده بود دو مرتبه فرمود: پروردگارا من
از آنچه خالد انجام مىدهد بيزارم.[3]
فصل
پنجم: بنى اميه در كتابهاى ابن حجر هيتمى
احمد
بن حجر هيتمى غالى ياوهسرا، رسالهاى در دفاع از معاويه پسر هند دارد. وى در اين
رساله غلو را از حد گذرانده است؛ ولى خداوند متعال به مقدارى كه بر وى و خوانندگان
رسالهاش حجت تمام شود، حق را بر زبانش جارى ساخته است.
ما
در اينجا بعضى احاديث را از فصل سوم و از خاتمه آن كتاب ذكر مىكنيم.
[تلاش
كرديم احاديث را از منابع دست اول استخراج كنيم.]
-
فى الحديث المروي بسند حسن: إن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله قال: شرّ قبائل
العرب بنو أميّة و بنو حنيفه و ثقيف؛[4]