اسم الکتاب : عدالت صحابه در پرتو قرآن، سنت و تاريخ المؤلف : محسنى، شيخ محمد آصف الجزء : 1 صفحة : 142
فرمودند: اگر كسى را مىخواهى
كه هيچ شكّى در وى به وجود نيامد، آنكس مقداد است. سلمان در دلش خطور كرد كه اسم
اعظم پيش امير المؤمنين است و اگر به اسم اعظم سخن بگويد، زمين آنان را در خود
مىگيرد و چنين هم هست؛ پس، خود را با حالتى سرشكسته كنار كشيد.
امير
المؤمنين على عليه السّلام روزى سلمان را ديد و فرمود: صبر من هم به سبب اسم اعظم
است؛ پس به وى فرمود: بيعت كند. اما ابو ذر، امير المؤمنين عليه السّلام وى را امر
به سكوت فرمودند. او در اين مسير خدايى از ملامت ملامتگران باكى نداشت، پس سكوت
خود را شكست و همواره در برابر دستگاه خلافت اعتراض مىكرد تا سرانجام عثمان، با
ابو ذر بدرفتارى كرد. و [او را به ربذه تبعيد كرد]. بعد عدهاى توبه كردند و اولين
كسى كه توبه كرد ابو ساسان[1] انصارى، ابو عمره و شتيره
كه مجموعا هفت نفر شدند و فقط همين هفت نفر جايگاه امير المؤمنين را شناختند.
بررسى
اعتبار اين احاديث
روايت
نخست ضعيف است؛ زيرا «سدير» كه راوى اخير آن بود ناشناخته مانده است. روايت دوم،
كمترين سخن در ضعفش ناشناس بودن جبرئيل بن احمد در آن است. در روايت چهارم و پنجم،
محمد بن اسماعيل، مجهولاند. اسباط بن سالم نيز در روايت ششم همين جايگاه را دارد.
روايت هفتم، هم مرسل است و هم به سبب وجود ابى بكر الحضرمى در سند آن، ضعيف به نظر
مىرسد. از ميان اين احاديث هفتگانه فقط حديث سوم از نظر سند معتبر است.
به
باور نگارنده، هلاكت در اين حديث و ارتداد در ديگر احاديث كشى به معناى كفر در
برابر اسلام نيست؛ بلكه بر اساس شواهدى كه ما در برخى تأليفاتمان آوردهايم