زيرا تقدير (ونه ماه به خورشيد مى رسد) و تقدير
(و نه خورشيد به ماه ميرسد) خلاف ظاهر است.[1]
د-
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ؛
خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل مى كند. در مجموع كره زمين طلوع و زوال و
غروب در بيست و چهار ساعت ادامه دارد
مشكله
اين است كه شب و روز از حركت وضعى زمين كروى درمقابل خورشيد به دست مى آيد، نه شب
در روز داخل مى شود و نه روز در شب، بلكه اين ادخال محال است، بلى ممكن است مراد
از ايلاج و ادخال يكى در ديگرى اين باشد كه اجزاى زمين كره اى از تاريكى به
روشنايى و از روشنايى به تاريكى به طور تدريجى داخل مى گردد ولى اين معنا هرچند
صحيح و معقول است، باز تأويل است و تأويل دليل شرعى ميخواهد، بلى مى شود بگوييم
تأويل مذكور مدلل است و دليل عقلى براى آن مفيد نيست كه اشكال مهمى بر آن وارد مى
آيد چون شب و روز از طلوع و غروب برگستره زمين پيدا مى شود.
59.
مشكلاتى در شكل اول منطق
الانسان
وحده ضاحك و كل ضاحك حيوان، فالانسان وحده حيوان.
صغرى
و كبراى اين شكل اول منطق قطعا صحيح است، ولى نتيجه آن قطعا باطل است. زيرا انسان
تنها حيوان نيست، بلكه حيوان مصاديق زيادى دارد.