اسم الکتاب : توحيد اسلامى و نظرى بر وهابيت المؤلف : ناشناخته الجزء : 1 صفحة : 68
مىباشد، و ما او را به عنوان خدا نمىخوانيم بلكه به عنوان بنده خدا
و رسول او مىخوانيم و اين دعا هيچ مانعى ندارد.
د
ركتاب «الهدية السنية» رساله دوم، صفحه 42، مىگويد: «فلا يقال: يا رسول الله، أو
يا ولي الله، أسألك الشفاعة و غيرها مما لا يقدر عليه إلا الله، فإذا طلبت ذلك مما
ذكر في أيام البرزخ، كان من أقسام الشرك».
در
اين جمله دو مطلب نامعقول وجود دارد:
يكى
اينكه شفاعت كردن مقدور رسول خدا (ص) نيست (مما لا يقدر عليه إلا الله)، در حالى
كه مقدور او است.
ديگر
اختصاص شرك را به طلب شفاعت در ايام برزخ.
پيغمبر
و هر مخلوق ديگر- در حد ذات خود مالك نفع و ضرر خود نيستند، تا چه رسد به نفع و
ضرر رسانيدن به ديگران، ولى پس از افاضهى حضرت حق و اذن او قدرت شفاعت را در دنيا
و برزخ و قيامت دارد. از پيغمبر زنده مىخواهيم براى ما دعا و استغفار كند و در
برزخ از روح او استشفاع مىكنيم و استمداد، و در قيامت نيز از آن حضرت شفاعت
مىطلبيم. و آيه مباركه: «وَ يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا
يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ يَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ
.. (يونس: 18)؛ و غير از خدا چيزى را مىپرستند كه ضرر و نفعى بر آنان
رسانيده نمىتواند، و مىگويند كه آنها شافعان ما نزد خدايند» دلالت بر شرك بودن
شفاعت خواستن ندارد، تنها غلط بودن ادعاى آنان را در مورد قدرت واسطه براى شفاعت
مىرساند، در آيه هيچ دلالت و اشعارى وجود ندارد كه طلب شفاعت عبادت است، بلكه
ظاهر عطف (وَ يَقُولُونَ) بر (يعبدون) تغاير اين دو جمله را در معنى مىرساند. پس
شرك آنان به خدا به خاطر پرستش است كه به عنوان خدايان كوچك آنها را عبادت
مىكردند، نه به خاطر شفاعت خواستن، بلكه در آيه از طلب شفاعت صحبتى نشده است و
تنها اعتقاد به شفاعت است كه به عقيده خود وهابىها ضررى ندارد و وهابىها معتقدند
كه پيغمبر حق شفاعت را دارد، منتهى براى ما طلب شفاعت از آنان جايز نيست.
و
فرق ديگر اين است كه ما شفاعت را براى كسى معتقديم كه خداوند اين حق را به او عطا
فرموده، ولى مشركين در بارهى كسانى يا چيزهايى اعتقاد به شفاعت دارند كه قدرت و
توانايى آنها را ندارند.
اسم الکتاب : توحيد اسلامى و نظرى بر وهابيت المؤلف : ناشناخته الجزء : 1 صفحة : 68